پست مهمان – شکر من این کار را انجام نداده ام
اگر خواننده این وبلاگ باشید، آقای احمد حامد پوپلزی، خواننده عزیز این وبلاگ از کشور همسایه را میشناسید. ایشان هر از گاهی با نوشته ها و نثر زیبایشان، زینت بخش این وبلاگ بوده اند. اخیراً این نوشته را با ایمیلی باز هم به نثری زیبا برایم فرستاده اند که در اینجا، هم ایمیل محبت آمیز و هم متن ایشان را با شما به اشتراک میگذارم. امیدوارم شما هم مثل من استفاده کنید. از ایشان هم صمیمانه ممنونم که ما را یاد میکنند.
متن ایمیلشان این است:
درود برشما آقای کمالیان!
امید که سالم و در امان باشید.
بعد از مدت ها، فرصت یافتم تا مطلب را تحت عنوان “شکر من این کار را انجام نداده ام” که از تجربۀ کم و کان بنده میباشد، خدمت شما انظمام ایمیل هذا تقدیم بدارم.
تمنا دارم این مقاله مورد پسند شما و باقی دوستان قرار گرفته و لباس نشر را در ویب سایت زیبای شما به خود گیرد.
بااحترام
احمد حامد پوپلزی – همکار از راه دور شما
و این هم متن نوشته شان، بدون هرگونه دخل و تصرف:
چند سال قبل در یکی از سازمان ها جدیدا شامل وظیفه گردیده بودم و در بخش منابع بشری آن ایفای وظیفه میکردم. و به نظر من کارها و مسولیت های این بخش به تناسب سائیر واحد های اداره بیشتر، مهم تر و سنگین تر است با وصف اینکه به باوربسیاری ها، منابع بشری بیشتر سروکار با کارهای روزمره اداری دارد در حالیکه این چنین نیست و نباید هم این چنین پنداشته شود. چرا؟
خوب دلیل را که من میخواهم در اینجا واضح بسازم این است که منابع بشری مانند ستون فقرات اداره بوده و استوار وثبات نگهداشتن اداره نیز توسط منابع بشری امکان پذیر است. حال بیشتر روی این موضوع صحبت نمیخواهم داشته باشم و در مطلب بعدی در رابطه به نقش و دامنۀ فعالیت های منابع بشری حرف خواهم داشت.
دوباره برگردیم به اصل موضوع که “شکر من این کار را انجام نداده ام” و چرا این مطلب در ذهنم خطور کرد تا در مورد، کلمات را پشت سر هم قرارداده و مطلب را تحت این عنوان خدمت شما تحریر بدارم.
در سازمان که کارمیکردم، کارمندان بخش منابع بشری بیشتر فردگرا بودند و به کار تیمی و جمعی خودرا همساز نمیدانستند باوصف اینکه در شعار کارتیمی را به کار فردی ترجیح میدادند.
طبق معمول در ادارات بعضی اشتباهات صورت میگیرد و سازمان بطور عاجل و دقیق در حل آن میپردازد تا در آینده از همچو اشتباهات جلوگیری بعمل آید.
در سازمان که کارمیکردم اشتباهات که صورت میگرفت، یکتعداد کارمندان همان بخش بار بار میگفتند که شکر من این کار را انجام نداده ام و هربار اشتباه که از جانب یک کارمند صورت میگرفت، سائیر کارمندان این جمله را تکرار و احساس بالنده گی میکردند.
درست است که بعضی مواقع زمانیکه اشتباه بصورت فردی انجام میپذیرد، میتوان فرد مسول را مقصر دانست و از آن بازجویی نموداما زمانیکه موضوع فراتر از شخص باشد و متوجه تمام دیپارتمنت گردد، در آنصورت فرد نه بلکه جمع افراد شامل قضیه میباشند.
بطورمثال یکی از کارمندان که مسولیت ترتیب راپور معاشات را در ادارۀ که کار مینمودم، بعهده داشت و در اخیر هرماه باید راپور معاش را به بخش مالی اداره ارسال مینمود تا معاشات کارمندان در زمان معینۀ آن بدون تاخیر انتقال بیابد. در یکی از ماه ها کارمند که مسولیت ترتیب گزارش معاشات را داشت، این گزارش را در وقت معینۀ آن به بخش مالی اداره ارسال نمود و بخش مالی بعد از بررسی اکونت های بانکی کارمندان متوجه میگردد که اکونت کارمندان کاملا اشتباه درج گردیده و حتی اکونت یک کارمند به کارمند دیگر تعویض گردیده است.
این درحالیست که فردای همان روز کارمندان باید معاش خویش را اخذ نمایند و در عین حال چهار روز بعد از همان روز نیز روز اول عید سید اضحی میباشد. حال باید اکونت های تمام کارمندان دوباره چک گردد و درگزارش جاداده شود و دوباره به بخش مالی ارسال گردد. زمانیکه از این قضیه تعداد از کارمندان اطلاع میابند، به بخش منابع بشری مراجعه مینمایند و ازکارمندان این بخش میپرسند که باالاخره چی وقت معاشات خویش را اخذ نموده میتوانیم. نکتۀ قابل عطف اینجاست که کارمندان که در بخش ترتیب معاشات مسول نیستند به جواب سوال این چنین میپردازند:
فلان همکار ما که مسولیت این بخش را به عهده دارد، در این وقت خیلی ها حساس نتوانست گزارش معاشات را دقیق و درست ترتیب نماید و از خاطر وی ما هم زیرسوال میرویم. شکر که من این کار را انجام نداده ام… اگر نه.
این جمله “شکر من این کار را انجام نداده ام” خیلی ها قابل عطف است و میتوان پی برد که در این جا محیط کاری چگونه است، کار تیمی به چه حد است، همکاری به کدام پیمانه است، من و ما یعنی چه، مشکل من و مشکل تو از هم چی فرق دارد، خوش شدن و دق شدن من و ما به چی مفهوم و خلاصه اینکه تفاوت اندیشه ها و تصور های فردگرایانه و جمع گرایانه چگونه است.
کار در یک اداره و باالاخره در یک واحد به گونۀ انجام بپذیرد که تمام افکار، اهداف و رفتار افراد با اهداف و خواست های اداره هم ساز باشد و هم پذیری افراد در آن اداره جاداشته باشد و تعاون و همکاری به معنی واقعی آن باشد.
نکتۀ قابل بحث دیگر این است که اگر این جمله توسط کارمندان بخش دیگری تکرار شود، تا یک حد مشکل ندارد با وصف اینکه نباید گفته شود اما زمانیکه از جانب کارمندان بخش منابع بشری شنیده شود، صد بار قابل تاسف و تعمق است، بدلیل اینکه کارمندان بخش منابع بشری ممثل وحدت، همسازی، یکپارچه گی و همدلی در اداره میباشند. زمانیکه کارمندان این بخش از هم گسیخته باشند و در اشتباهات همقطاران خویش سود خودرا ببیند و یا مسرت دیگران را خوشی خویش و خفگان دیگران را خفه گی خویش نداند، نمیتوان نقش منابع بشری را به گونۀ واقعی در آن اداره دریافت.
جالبه توی شرکت ما که تقریبا ۵ الی ۸ نفر هستیم مدیر شرکت سنتی رو قرار داره که هر کس که سوتی داد، باید برای همه شیرینی بخره! علاوه بر توبیخی که خواهد شد! و جالب ادعای تیم بودن در شرکت هست، در حالی که شما از روز اول تقریبا بدون آموزش خاصی در پسست مربوطه قرار گرفته اید و به نوعی در یک شرایط مساعد برای بروز خطای بسیار و احتمالا حل آنها به روش آزمون و خطا قرار گ فته اید، و بخش تست رو هم به نوعی توجیه کرده اند که شما وظیفه مچگیری بخش تولید را دارید و نباید بگذارید سرتان کلاه بگذارند و برنامه با خطا تحویل دهند. در حالی که دیدگاه من درباره بخش تست و پشتیبانی کاملا متفاوت است و آنرا بخشی از تیم تولید و پروسه متصل به تولید نرم افزار می دانم. به راستی اگر مدیران بالادستی نخواهند که فرهنگ سازمان را تغییر دهند یک کارمند زیردست چطور می تواند چنین کاری انجام دهد!؟
با تشکر از به اشتراک گزاری مطلب.