پناه بردن به پرخاشگری
نوشته های قبلی در مورد مدل دیسک، با یک نظر به سوی عوامل داد زدن یا پرخاشگری، متمایل شد. در اولین نوشته در این مورد نوشتم که چطور ممکن است با عدم تشخیص صحیح نشانه های دو تیپ مختلف رفتاری، شدت یکی را به پای شدت دیگری بنویسیم و دچار خطا شویم. این خطا بیشتر در ترجمه پرسشهای آزمون و گزارشها از یک زبان به زبان دیگر رخ میدهد و این ملاحظه ای است که باید به شدت به آن توجه کرد. اینکه مجموعه ای از کلمات را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کنیم، حتی اگر خیلی هم خوب ترجمه کنیم، کافی نیست. باید حسی که از کاربرد یک کلمه در یک زبان القا میشود را درست درک کنیم و سپس لغت مناسب را برای القای همان حس به کسی که در آزمون شرکت میکند، انتخاب کنیم.
شاید باور نکنید که این موضوع حتی در نسخه های مختلف زبان انگلیسی هم مطرح است. به همین دلیل هم هست که در سیستم توماس بیش از 5-6 نسخه از آزمون و گزارشها برای نسخه های مختلف زبان انگلیسی (آمریکائی، انگلیسی، استرالیائی و …) وجود دارد.
در نظرات آن نوشته به داد زدن High D ها اشاره شده بود. بر اساس آن نظر و نکته ظریفی که اشاره شده بود، مطلب ماقبل این نوشته را تقدیم کردم که در آن به جادوی ترکیب پارامترها اشاره کردم و اینکه چه میشود که یک High D داد میزند و دیگری داد نمیزند.
این نوشته به این موضوع اختصاص دارد که چرا برخی High D ها، علیرغم مهار شدن شدت D با یک پارامتر دیگر، مثلاً I باز هم داد میزنند.
منشاء بروز این حالت، زمانی است که به نیازهای رفتاری افراد توجه نشود. یک High D که رقابت طلب است، اهل چالش و ریسک است، چندان پای بند نظم و ساختار نیست، به علت برخورداری از یک I پرشدت، درک میکند که اگر پرخاش کند، اطرافیانش آزرده میشوند و ممکن است محبوبیت یا وجهه خود را از دست بدهد و لذا پرخاش نمیکند یا پرخاش ناشی از D او تحت کنترل I در می آید.
اما همین فرد نیازهایی دارد. او به قدرت و اختیار تصمیم گیری و رهایی از کنترلهای ریز، نیاز دارد. اگر او را تحت این کنترلها قرار دهیم، هر تصمیمش را با چالش و تردید و سرکوب و انتقادهای تند مواجه کنیم، او کلافه میشود، دائم میخواهد در اثر پیامی که از محیط برداشت میکند (که شاید هم صحیح نباشد)، D پر شدت را سرکوب کند، تصمیم نگیرد، تمام قدرتش را هر چه بیشتر محول کند، مسئولیت و کنترل را واگذار کند تا از نیش آن انتقادها رها شود، یا به سمت فرد منتقد نزدیک شود. این کار خیلی برایش سخت است. دائم باید انرژی آنهم به میزان زیادی مصرف کند. درست مثل دونده ای که یک پایش را بسته باشید.
حالا هر از گاهی، بسته به شدت D او و مثلاً C منتقد، تحملش برای صرف انرژی لازم برای کنار آمدن با نیازهای C تمام میشود و در واقع از کوره در میرود و پرخاش میکند. اینجاست که دو مسئله مطرح میشود که هر دو مهم است:
- آن C یا آن S باید بداند که D هم نیازهایی دارد، از جمله به فضا نیاز دارد که بتواند نیازهای D اش را برآورده کند. اگر این فشا را به او ندهد، او به آستانه انفجار نزدیک خواهد شد. اینجاست که C و S باید آموزش ببینند که چطور باید انتقادهای خود را به D منتقل کنند و انتظار نداشته باشند که تمام انتظارات آنها (مثلاً پرداختن به جزئیات مفصل، نظم افراطی و …) برآورده شوند.
- هر قدر D آموزش دیده تر و پخته تر باشد، آستانه انفجار او بالاتر خواهد بود. پی اینجا D هم باید یاد بگیرد که رفتارهای آن C و S از سر لجبازی و اعمال قدرت نیست، بلکه برای فهمیدن است. آنها سرعت مورد نظر او را که ممکن است در آن میانبر یا تساهل هم باشد، درک نمیکنند و به توضیحات احتیاج دارند. D باید آموزش ببیند که نیازهای آنها را درک کند و برای تامین آنها بکوشد.
بدون تردید در این تعارض هم مانند هر تعارض دیگری، تمام حق یک طرف و تمام خطا در طرف دیگر نیست. هر دو طرف به مقداری در بروز این تقابل و عدم مدیریت درست آن نقش دارند و هر دو باید در رفع آن و عواقب ناخوشایند آن بکوشند. چاره چیست؟
درست حدس زدید، بهترین درمان در اینجا هم تعامل است. تعاملی که هر دو در یک زمان خوب، با خودآگاهی بالا، با تبیین نیازهای خود، با اعلام درک نیازهای طرف مقابل، به گفتگو و چاره یابی بپردازند. این تعامل حتماً در نوبت اول جواب نمیدهد، باید صبور بود، و تلاش کرد که دریچه گفتگوها بسته نشود.
لازم است توجه کنیم که این مسئله فقط بین D با سایرین رخ نمیدهد. هر جا که به نیازهای طرفین توجه نشود، یا توجه شود و قصد این باشد که نیازهای خود را به قیمت عدم تامین نیازهای طرف مقابل تامین کنیم، همین شرایط رخ میدهد. ممکن است نشانه آن اما همیشه پرخاش نباشد. درمورد S ها ممکن است این کار با قهر کردن رخ دهد، در مورد C ها ممکن است با خروج از تیم بروز کند و در مورد I ها ممکن است با سرخوردگی عاطفی خود را نشان دهد. در مورد D ها و I ها این رفتار برونگرایانه و در مورد Sها و C ها بیشتر درونگرایانه خواهد بود.
پس همه باید متوجه باشیم و منشاء آن رفتارهای ناخوشایند و گاهی ساکت اما غیر اثربخش را درک کنیم. اینکه به محض اینکه کسی پرخاش کرد، او را یک طرفه محکوم کنیم که خودداری ندارد، نمیتواند خودش را کنترل کند و … این بر وخامت اوضاع، حتماً خواهد افزود.
عجب این انسان موجود پیچیده ای است….
سربلند باشید