یک گفتگوی رفتاری وبلاگی
بعد از برگزاری کارگاه، با دوستان شرکت کننده رفت و برگشتهایی داشتیم. در برخی از این رفت و برگشتها مثالهایی از رفتارهای دوستان از سوی آنها مطرح میشد که برای من خیلی جالب بود. یکی از این رفت و برگشتها را اینجا نقل میکنم، امیدوارم برای شما هم جالب باشد.
این گفتگو ها از دو جنبه میتواند جالب باشد. اگر تیپ رفتاری شما مشابه این فرد باشد، کاملاً او را درک میکنید و احتمالاً میتوانید موارد مشابهی را ذکر کنید. اگر از تیپ دیگری باشید، ممکن است یادتان بیاید که چطور و چه زمانی با چنین افرادی مواجه بوده اید و حالا متوجه میشوید که آنها چرا عکس العملهایی نشان داده اند که شما شاید خیلی نپسندیده باشید.
برای من این نکته که تقریباً در تمام کارگاهها هم تکرار میشود، خیلی جالب است که افراد وقتی با شاخصه های رفتاری خود آشنا میشوند، متوجه میشوند که چرا فلان جا فلان کار را کرده اند، یا متوجه میشوند که علت مشکلشان با یک دوست یا همکار چه بوده است و درک میکنند که تفاوت دیدگاهها چقدر مهم است، چه حس خوبی پیدا میکنند و تقریباً همه به فکر توسعه خود می افتند که این خیلی خوب است.
به هر حال آشنا شدن با دغدغه های تیپهای رفتاری انسانها به ما کمک میکند که روابط بهتری را بسازیم و حفظ کنیم. از دوست عزیزی که این گفتگو با ایشان بوده است، صمیمانه متشکرم که اجازه انتشار آن را دادند. و حالا این گفتگوی کوتاه:سوال:
با سلام
شرمنده که از طریق ایمیل مزاحمتان شدم. یک سوال راجع به S و C داشتم که چون نمی دانستم کجا مطرح کنم، ایمیل زدم.
از مشخصات C این هست که قبل از تغییر توضیحات کامل می خواهد. ولی می خواستم بدانم اگر کسی پس از طرح وظیفه جدید دلایلی را مطرح کرد که بنا به آن دلایل کار خواسته شده اشتباه است این ویژگی مربوط به S میشود و یا C؟ خودم حس می کنم باید S باشد ولی هم C به جزییات دقت می کند و هم S اهل تجزیه و تحلیل است.
————————-
جواب:
سلام
مرز بین این دو خیلی باریک است و تشخیص آن کمی سخت است. به علاوه اینکه بستگی به سایر پارامترها هم دارد. ممکن است S و C آخرین شاخصهای فرد باشند، یا برترین ها، اینها با هم خیلی فرق خواهد کرد، فقط من باب توجه عرض کردم….
اما اگر به سوال شما برسیم، آنکه قبل از تغییر توضیح و زمان برای آمادگی میخواهد، بیشتر S است، تا C، Cبرای درک کردن و همراه شدن، توضیح آن هم بیشتر از جنس دلیل و مدرک و عدد و رقم میخواهد، Sبیشتر از شما اطمینان خاطر میخواهد، نه عدد و شاهد… امیدوارم تا اینجا روشن شده باشد….
منظور شما این است که کار جدیدی از کسی خواسته شده و او با دلیل و مدرک میگوید که این کار غلط است؟ این C است، برای C غلط و درست مهم است، برای S تغییر مهم است. C اگر غلط یا ناقص باشد مقابله میکند، S ممکن است کمی حالت منفعل نشان دهد که البته اینطور نیست، بلکه دارد تحلیل میکند. شاید از نظر آن C، دلایل برای انجام آن کار، قانع کننده یا به اندازه کافی محکم و مستدل نباشد. اما S نمیگوید غلط است، مطمئن نیست، زمان لازم دارد تا بیشتر تعمق کند.
اما نگرانم که این اطلاعات را برای چه میخواهید؟ اگر دارید نشانه شناسی میکنید، خیلی مواظب باشید. مثلاً تمام این شرایط ممکن است ناشی از D پائین هم باشد، مبادا خطایی باعث شود که با فردی برخوردی نامناسب بشود…
————————–
سوال:
راستش اینقدر کم می دانم که جرات نمی کنم درباره کسی قضاوت کنم. سوالها کاملاً درباره خودم است. بنا به تستی که برای کارگاه زدم من S و C بالا و I و D پایین داشتم.(CS-ID) اگر درست نوشته باشم. حقیقتش دارم خودم را بررسی میکنم و مثالهایی از رفتارهایم به ذهنم می رسد که می خواهم بدانم ناشی از چه ویژگیی بودند.
من در بخش خرید خارجی کار می کنم. یک روز مدیر عامل از من خواست برای پروژه ای که شروع نشده و اصلاً قراردادی ندارد و در واقع خواست و تمایل ایشان برای شروع اینکار بود هرچه سریعتر شروع به وندور (تامین کننده) یابی کنم تا در واقع بستر برای کار آماده باشد. دلایل من برای رد مساله این بود که بخش مهمی از راه پیدا کردن تامین کننده مناسب، گرفتن پیشنهاد فنی و مالی از آنهاست که باعث شناخت مناسبتر می شود و اولاً با توجه به اینکه هیچ اطلاعات فنی ارایه نشده من امکان پیشنهاد گرفتن ندارم. در عین حال چنانچه تایمن کننده ای پیشنهاد فنی و مناسب مالی داد، دیگر نمی شود بهش گفت فقط داشتم می گشتم و الان خرید ندارم (با توجه به نوع خریدهای ما برای تهیه پیشنهاد فنی و مالی زمان زیادی باید صرف کنند.) و اینکار باعث بی اعتمادی می شود. در عین حال با توجه به شرایط کشور که تامین کنندگان خارجی محدودی داریم اینکار ریسک بالایی دارد.
——————————
جواب:
سلام
سالها قبل، تجربه ای در کار خرید خارجی داشتم و تا حدودی کار شما را درک میکنم.
از چشم مدیرعامل نگاه کنید. او میداند که کار سخت است، منبع پیدا نخواهد کرد و ممکن است بابت این جریمه شود.
پس به فکرش رسیده که با دقت کمتر و به قیمت کمی آزار فروشنده ها، شروع کند اطلاعات محدودی جمع کند. من اگر جای مدیر عامل و شما بودم به اینها فکر میکردم:
– به جای اینکه به مدیر عامل بگویم نمیشود، اول (چون S هستم) نیم ساعت وقت میگرفتم که فکر کنم و بروم صحبت کنم، میگفتم چشم، بگذارید نیم ساعت فکر کنم و خدمت برسم که روشم رو توضیح بدم.
– فکر میکردم که گیر کار کجاست؟ فروشنده از من دلخور میشود؟، خوب اول کار صادقانه به او میگفتم که ما در حال انعقاد قرارداد هستیم، مشخصات هنوز کاملاً روشن نیست، ما داریم بانک اطلاعاتی رو کامل میکنیم، طبیعی است که هر کس به ما بهتر اطلاعات بدهد، در مرحله خرید، بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت، اما هیچ تضمینی نیست، میخواهید با ما همکاری کنید؟ یا ترجیح میدهید که مشخصات کامل معلوم شود؟ ممکن است آن وقت خیلی عجله داشته باشیم…. پس مسئولیت در مقابل تامین کننده حل میشود، باید او را ترغیب کنید که اطلاعات بدهد، بسیاری از تامین کننده ها با جان و دل این کار را میکنند و میگویند که آنها اصلاً آنجا هستند که اطلاعات بدهند….
– به مدیرعامل روشم را میگفتم، از او میخواستم که با توجه به شناختی که دارد، اگر میتواند کمی اطلاعات به من بدهد؟ کمی محدود جستجوی من را محدود کند؟ اگر میداد که چه بهتر، اگر نمیداد هم، خوب یعنی نداشته که بدهد…
حالا باید شروع کرد به تماسها و ادامه کار…
حالا فکر کنید. آیا ممکن است که کار به دقت 100% برسد؟ هرگز!! هزار عامل هست، تازه شما که نمیخواهید خرید کنید، میخواهید تامین کننده پیداکنید. آنها هم احتمالاً علاقمند هستند که در فهرست شما قرار بگیرند. بعضی وقتها آنها حاضرند هزینه کنند، منظورم هزینه برای تامین اطلاعات و ارائه آن است، که در این فهرست قرار بگیرند….
کاری که شما میل دارید انجام دهید، یعنی صبر تا روشن شدن کار، خیلی اوقات به ضرر شرکت تمام میشود، شما باید شرکت را کمک کنید که آینده را هر چه زودتر ببیند، اگر وقتی همه دیدند، آنها هم ببینند که فایده ندارد و چه بسا خیلی دیر باشد….
در گراف شما میبینم که گویا درمحل کار از شما انتظار دارند که حرف گوش کن تر باشید و در عین حال سازگارتر و دقیق تر… نوعی هم ناراحتی در وجود شما دیده میشود که ریشه اش احتمالاً کاری است…. درست میگویم؟ احتمالاً همین تناقضهاست…
اما به نظرم آنها از شما نمیخواهند که حرف گوش کن تر باشید، میخواهند که همراه تر باشید و درکشان کنید.
نمیدانم مدیرتان چطور آدمی است، اما توصیه میکنم با ایشان گفتگوئی داشته باشید و مشکلاتتان را بگوئید….گفتگو همیشه خوب است و کمک میکند.
———————-
حرف آخر:
از توضیحاتتان خیلی ممنونم. باید چند بار بخوانم. ناراحتی را هم درست فرمودید.
———————
شاید نظرات شما، سوالات شما از یک آدم S، این دوست عزیز را سر وجد بیاورد و خودشان با نامی مستعار یا شاید نام همیشگی، به شما پاسخ دهند. دیدگاههای شما حتما به غنای این بحث خواهد افزود.
سربلند باشید
سلام
من هم مثل این دوست خیلی اطلاعات در خصوص رفتارشناسی ندارم.برای همین در این موضوع اظهار نظری نمیکنم.فقط یک موضوع بر اساس تجربه کاری.مافوق ( حالا در هر رده ای که باشد) ناامید کننده ترین جوابی که ممکن است از یک همکار بشنود ” نمی شود یا نمیتوانم” در بدو درخواست است.من فکر میکنم هر کسی هرچقدر هم به دنبال نتیجه باشد وقتی ببیند ( ازنزدیک ببیند یا گزارشی از تلاش هایی که شده را دریافت کند) که همکارانش تلاش خودشان را کردند و باز هم به نتیجه نرسیدند حتما قبول خواهد کرد که درخواستش اشتباه بوده.البته این را هم در نظر داشته باشیم که انتظار شنیدن عذر خواهی و به زبان گفتن “من درخواست اشتباهی از شما داشتم” در فرهنگ سازمانی ما ،کمی دور از ذهن است.
پیروز باشید
@وکیلی
سلام
من میخواهم از میان تمام نوشته شما، روی یک بخش تاکید کنم: در بدو درخواست!
بله اینکه تا یک نفر چیزی از شما خواست، بلافاصله بگوئید نمیشود، یا مانع بیاورید یا درجا سر باز کنید، این بدترین حالت است. به همین دلیل هم من در یکی از پاسخهایم در همین گفتگو اشاره کردم که وقتی بگیرید که فکر کنید، بعد بروید صحبت کنید.
باید یادمان باشد که همان اندازه که به نظر ما این کار نشدنی و احمقانه و دور از عقل و منطق است، به نظر طرف مقابل این کار یک هنر، شدنی، لازم، منطقی و حتی ضروری است. درست به یک اندازه.
آن وقت من میگویم نمیشود، و خودتان میتوانید تصور کنید که او چه حالی خواهد شد و چه عکس العملی نشان خواهد داد.
ممنون از مشارکتتان
سربلند باشید
سلام
من فکر کنم که شما در پاسخ هایتان به خوبی مساله را برای دوستمان روشن کرده و گام به گام توضیح داده اید و من نمی توانم چیزی به آن اضافه کنم. اما از آنجا که من یک High S هستم :) می توانم بگویم که از منظر خودم همیشه احساس می کنم که به فکر سازمان هستم و واقعا در بسیاری اوقات فکر می کنم که از بقیه بیشتر می فهمم. اما در زمان انجام کار و درخواستهای اینچنینی از مدیران بالاتر، حسی درونی از مقاومت و شاید لجاجت در من به وجود می آید. انگار که باید به مدیر و یا همکار بفهمانم که انجام این کار در این زمان یا به این شیوه امکانپذیر نیست و اگر انجام شود اصلا کیفیت مناسبی ندارد.
این حس لجاجت باعث شده که بارها در حین انجام کار، متهم به تنبلی یا بی خیالی شوم ولی پس از گذشت مدتی همکارانم به من می گئیند که فلان گزارش یا نامه یا پرزنتیشن به خوبی انجام شده است ولی در آغاز پروژه بعدی باز داستان همان آش است و همان کاسه.
به نظر من در بسیاری از اوقات مدیر من اصلا آن گزارش با کیفیتی را که مد نظر من است نمی خواهد و صرفا برای به اصطلاح شوت کردن به نفر دیگری !!! به چیزی احتیاج دارد. اما هر بار در این مواقع حس لجاجت و کیفیت و اصلاح تمام امور سازمان! در من بیدار می شود.
حرفم طولانی شد ولی من تصمیم گرفته ام حالا که بیشتر از سایرین از تیپهای رفتاری آگاهی دارم، من بهتر می توانم خودم را با دیگران تطبیق بدهم.
@محمد جواد محبی
سلام
ممنون که مشارکت کردید و ما را از درون یک High S عزیز دیگر مطلع کردید.
چقدر هم خوب نمای درونی تان را نشان دادید، خیلی ممنونم.
در نوشته شما چند کلمه هست که من میخواهم به آنها بپردازم. اولی بی خیالی است. این آفتی است که ما را از دیدگاههای ارزشمند S ها محروم میکند. در همین وبلاگ در مورد اینکه S ها در ظاهر ممکن است بی خیال به نظر برسند اما در درون آنها غوغاست. در فکر هستند که به قول شما چطور میتوانند همه امور را اصلاح کنند. به همین دلیل است که باید با آنها حرف بزنیم و محدودیتهایمان را برایشان توضیح دهیم. دقت کنید، باید توضیح دهیم، نه بگوئیم و برویم.
از بقیه بیشتر فهمیدن بخش بعدی است که میخواهم تاکید کنم. میخواهم کمی نوشته شما را تغییر دهم. شما فکر نمیکنید که بیشتر از بقیه میفهمید، بلکه فکر میکنید که بقیه به اندازه کافی نمیفهمند. درست میگویم؟ یعنی شما (خودتان هم به نوعی گفته اید) فکر میکنید و باور دارید که آنها به همه (تاکید میکنم، همه) جوانب توجه ندارند و شما دارید. اینجا میتوانم یک مثال بزنم که یک مهندس ممکن است بگوید که رادیکال ۲ مساوی است با ۱.۴ اما یک ریاضیدان ممکن است این را توهین به ریاضی تلقی کند. این است که S ها دلشان نمیآید که کار را نادرست انجام دهند و البته این اتفاق به هزینه زمان محقق میشود که زمان هم برای برخی از سایر تیپها نقش کلیدی دارد و در کشوری مثل ما که زمان گل زدن به حریف مهم است، کسی نمیتواند این زمان را در اختیار S های عزیز قرار دهد.
نکته آخر، در جمله وزین آخر شما نهفته است. حالا که میدانید میتوانید خود را بهتر تطبیق دهید. این جان کلام است. این انتهای تمام بحثهای رفتاری و .. است. هدف از تمام این شناختها این است که دنیا را فقط از چشم خود نبینیم، به نگاه دیگران به دیدگاه دیگران هم اهمیت دهیم و طوری رفتار کنیم که آنها هم راحت باشند، ما هم راحت باشیم. این خیلی سخت است.
دوستانی که با S ها سرو کار دارند خوب است که یادشان باشد که این دوستان عزیز، میبخشند، اما فراموش نمیکنند. بنابراین هر بار که سرشان داد و بیداد میکنید، آنها را محکوم به بی خیالی میکنید، در حالیکه او شب قبل را نخوابیده و در فکر کار شما بوده که به نظرش خوب در نخواهد آمد، او از شما دورتر و دورتر میشود. و چون برای این دور شدن دنیایی دلیل هم دارد، برگشتش به سوی شما، تعاملش با شما، سخت تر و سخت تر میشود.
چاره اما ساده است. گفتگو کنید. مثلاً بسته به حجم کار، هفته ای یک بار، دوهفته ای یک بار، جلسه بگذارید و در مور نیازهایتان با هم حرف بزنید. عواقب دیر شدن را باز کنید. به همه اطلاعات بدهید. این گفتگو خیلی کمک میکند.
و من این را در یکی از نوشته های وبلاگ خوبی که شما معرفی کرده بودید هم دیده ام. اینجا: http://zenhabits.net/change-others/
سربلند باشید
سلام و ممنون از نظرات خوبتان.
فکر می کنم خیلی باید به آن “نه گفتن در بدو درخواست” توجه کنم که خانم وکیلی فرمودند.دقیقاً توی همین هفته باز درخواستی از من شد که (البته فکر کنم S هم نباشید می پذیرید مبهم بود.) ولی تمام تلاشم را کردم که در لحظه مخالفت نکنم (خیلی به خودم فشار آوردم :D)
نکته بعدی “میبخشند ولی فراموش نمیکنند” که بنظرم تلطیف شده کینه ای بودن است را هم قبول دارم. ذهنم خیلی درگیر این خصیصه شده و دوست دارم برطرفش کنم چون فکر میکنم انرژی زیادی از آدم می گیرد.
در مورد متهم شدن به بیخیالی خوشبختانه من مشکلی نداشتم چون اعتقاد دارند که من آهسته و پیوسته جلو می روم. (هر چند ممکن است خیلی وقتها این آهسته حرکت کردن را دوست نداشته باشند. ولی خب حداقل تصور این نیست که کلاً کاری نمی کنم.) فقط یک مشکلی که نمی دانم ناشی از چیست این است که من کاری انجام می دهم و بعدها وقتی به اطلاعاتی نیاز شد گزارشی میدهم که با این واکنش روبرو می شوم که “چرا نگفتی اینکار را کردی؟” خب فکر میکنم این بخشی از وظیفه من است و کاری که باید انجام بشود خبر دادن ندارد.
ممنون
@فاطمه
سلام
یک نکته خیلی مهم که یادم هست مدرسی که من را آموزش میداد به من یادآوری و شدیدا گوش زد کرد، این است که اس ها کند نیستند، تنبل نیستند، آنها آهنگ کاری ثابت دارند، یا همیشه تند یا همیشه کند و این همان است که ما گفتید: آهسته و پیوسته.
نکته دیگر هم درمورد شما این است که سازمان شما را شناخته و میداند که کارتان را انجام میدهید، اما در مورد افراد تازه کار ممکن است اینطور نباشد.
نکته دیگر هم این است که S ها به ندرت نمایش میدهند، مگر آنکه S با I شدید همراه باشد، گاهی نمایش دادن خوب و لازم است.
راستی توجه دارید که وقتی آدم خودش را بشناسد چه اتفاقهای مهمی ممکن است بیفتد؟ چطور میتواند از پیچهای زندگی عبور کند؟
این تغییر از فاز نمیدانم که نمیدانم به فاز میدانم که نمیدانم خیلی مهم است.
سربلند باشید
با سلام و احترام
سایت خوبی دارید و انشالله که سایتتون در این زمینه تراز اول بشه و پی در پی قله های صعود را طی کنید اما سایتتون یک چیزی رو کم داره و اونم رزومه نویسنده و موسس سایت هستش که سازمان و فردی که بخواهد با شما همکاری نماید باید رزومه خودتان را ببیند و بنده نیز دوس دارم که رزومه خودتان را ببینم اگر افتخار بدین و رزومه تان را در سایت بگذارید خوشحال میشوم .
موفق باشید