یک 360 درجه ی ساده
قبلاً در مورد اشکالاتی که در سازمانها در اثر عدم همسوئی اهداف در رده های مختلف رخ میدهد،نوشته بودم. هفته پیش فرصتی دست داد تا این را باز هم بیازمایم. نتایج جالب بود. شما هم آن را امتحان کنید، رایگان و سریع است.
قبلاً در مورد اشکالاتی که در سازمانها در اثر عدم همسوئی اهداف در رده های
مختلف رخ میدهد،نوشته بودم. هفته پیش فرصتی دست داد تا این را باز هم
بیازمایم. نتایج جالب بود. شما هم آن را امتحان کنید، رایگان و سریع است.
در سازمانی که کارکنانشان را مورد تجزیه و تحلیل رفتاری قرار داده بودیم، به من این شانس داده شد تا جلسه ای دو ساعته با همکاران بخش فروش داشته باشم و با هم گپ بزنیم.
اولین کاری که در این جلسه کردم این بود که چند دلیل را معرفی کردم :
1- بازار اشباع است
2- رقبا بهترند
3- انگیزه نداریم
4- تبلیغات نداریم
و از همه خواستم که بگویند این موارد چه اولویتی در کمبود فروش آنها دارند؟
نتایج جالب بود، میشد جوابها را به 2 گروه تقسیم نمود. یک دسته بر مشکلات بازار تکیه داشتند و دسته ای دیگر بر مشکلات درونی. این نشان داد که تیم فروش با دو انگیزه مختلف کار میکنند، یکی آنها که میکوشند در بازاری که آن را اشباع میدانند نفوذ کنند و دسته دیگر آنها که باورشان این است که باید روی انگیزش و تبلیغات سازمان (شناساندن) کار شود.
این مشکل کوچکی نیست. باید برای آن چاره ای اندیشید. باید دید که چرا فکر میشود که بازار اشباع است، شاید این فقط یک برداشت شخصی باشد و باید آن را روشن کرد.
گذشته از موضوعات مطرح شده در اینجا، این مسئله (عدم همسوئی نگاهها و نپرداختن به آن) میتواند انرژی سازمان را غیر بهینه کند. بد نیست هر از گاهی از کارکنان خود بخواهید که به صورت ناشناس در ارزیابی این مسئله در سازمانتان به شما کمک کنند.
سربلند باشید