پاسخگو باشیم
این روزها خیلی باب است که 3 یا 7 یا 15 یا تعدادی کمتر و بیشتر خصیصه را اعلام میکنند که اگر میخواهید کارمند یا مدیر یا مادر یا همسر موفقی باشید به اینها توجه کنید یا این شایستگی ها را در خود توسعه دهید. اگر به این فهرست ها نگاه کنیم، فصل مشترکهای زیادی در آنها خواهیم یافت و اگر خوب نگاه کنیم، میبینیم عمده اینها و اجتماع اینها به چند خصیصه یا شایستگی یا صفت محدود منتج میشوند.
این امری طبیعی است که ریشه همه اینها یک جا باشد و آن هم احتمالاً تعریف وسیعی است که از انسانیت میتوان داشت. در این نوشته نمیخواهم به تعریف انسانیت و اثبات اشتراک همه این خصیصه ها بپردازم، میخواهم یکی از این صفات را کمی باز کنم: پاسخگوئی
خیلی وقتها لازم داریم که بدانیم چه عاملی سبب بروز یک مشکل شده است، اما هیچکس حاضر نیست توضیح مشخصی بدهد. همه سعی میکنند که به نوعی از خود رفع اتهام کنند، در بد ترین حالت عده ای سعی میکنند که گناه به به گردن دیگری بیندازند. این شرایط خیلی وضعیت بدی است. شما در این شرایط نمیدانید که از کجا باید شروع کنید و حل مسئله شما، با یک فاز کارآگاهی شروع میشود که اول باید ثابت کنید که چه کسانی درگیر بوده اند، احیاناً چه کسانی کوتاهی یا خطا کرده اند و سپس به حل مسئله بپردازید. وقتی کار فوری باشد، این شرایط دشوار تر و گاهی بحرانی میشود.
کمی فکر کنید. میبینید که حتماً با این موضوع مواجه شده اید. تقریباً عمده موارد کسی حاضر نیست مسئولیت مشکل را بپذیرد. به تیمهای ورزشی نگاه کنید، به تیمهای پروژه ها دقت کنید، به مشکلات خانه فکر کنید، همه جا نمونه هایی از این وضعیت را میتوان یافت.
یکی از شایستگیهایی که در سازمانها مهم است همین پاسخگو بودن است. یعنی فرد باید بداند که نسبت به چه چیز باید پاسخگو باشد و باید چنین باشد.
در این مسئله چند نکته ریز هست:
چرا پاسخگو نیستیم؟
پاسخگو نبودن چند دلیل دارد. یکی اینکه من نمیدانم و یا درک مشترکی از حوزه پاسخگوئی خود با سازمان ندارم. به من به صورت شفاف گفته نشده که حوزه پاسخگوئی من چیست؟ یا گفته نشده یا من درک نکرده ام، مهم نیست، مهم این است که من حس پاسخگوئی ندارم. گاهی سازمانها فکر میکنند که اگر یک نفر مشخص را نسبت به موضوعی پاسخگو نکنند، بهتر است چون همه پاسخگو خواهند بود، در حالیکه نتیجه عکس است و هیچکس پاسخگو نخواهد بود!
یک دلیل دیگر میتواند این باشد که جریمه خطا در سازمان ما بالاست. یعنی کسی که پاسخگو باشد، چنان جریمه و تنبیه میشود که دیگر کسی نمیخواهد در این موضع قرار یگیرد. آیا به جریممه خطاها در سازمان فکر کرده ایم؟ در مقابل نکته دیگر این است که برای پاسخگو نبودن هیچ جریمه ای نیست، بنابراین افراد چرا باید پاسخگو باشند؟ باید باور کنیم که مقصر بودن با پساخگو بودن کمی فرق داشته باشد. به افراد باید برای پاسخگو بودن جایزه روانی و رفتاری داد و برای خطا و کوتاهی شان جریمه شان کرد.
اما به نظرم دلیل اصلی پاسخگو نبودن میتواند این باشد که افراد خود را در نتیجه شریک نمیدانند. کسی تصمیمی یک تنه میگیرد، آن را ابلاغ میکند، به حرف هیچکس هم توجه نمیکند، وقتی کار خراب شد هم دنبال پاسخگو میگردد. این به نوعی و گاهی به فرافکنی هم تعبیر میشود. این یکی از دشمنهای کار تیمی است که وقتی هیچکس نسبت به کار یا بخشی از کار پاسخگو نباشد، نتیجه عاید نمیشود و علت آن هم به خصوص در تیمها، عدم مدیریت تعارض است.
سخن کوتاه، غرض عرضم این است که ممکن است به هر یک از دلایل فوق یا هر دلیلی دیگر، ترجیح بدهیم که پاسخگو نباشیم تا تنبیه نشویم اما باید بدانیم که پاسخگو بودن، چه بگویند و چه نگویند، برای ما اعتبار به همراه خواهد آورد. این اعتبار را نباید رایگان یا ارزان از دست بدهیم.
شما در کار خودتان، یا در زندگی خودتان نسبت به چه خروجی ها یا اتفاقاتی پاسخگو هستید؟
سربلند باشید
فکر می کنم ما اول باید به خودمان پاسخگو باشیم.
یعنی مسئولیت اشتباه خود را بپذیریم و برعکس خطای دیگران را به گردن خود ننویسیم. سپس یاد میگیریم نسبت به سازمان پاسخگو باشیم
سلام
خیلی موافق هستم. پاسخگو بودن، از پاسخگوئی در مورد خودمان شروع میشود. این مهم در عملکرد زندگی افراد هم قابل رد گیری است.
ممنون از تذکر خوب شما
سربلند باشید
پاسخگویی در مقابل مشتری ها این روزها بیشتر به شبکه های اجتماعی مربوط بشه و یکی از اصول پاسخگو بودن در شبکه های اجتماعی اینه که در کوتاه ترین زمان ممکن به یک توییت یا یک پست جواب بدید.
سلام
ممکن است در برخی موارد فرمایش شما درست باشد. اما پاسخگو بودن با جواب دادن تفاوت دارد. بحث مسئولیت است نه لزوما سرعت.
ممنون از مشارکت شما
سربلند باشید