پیام بودجه ای
این نوشته ایده گرفته از پیام یکی از خوانندگان همیشگی وبلاگ است. متن دقیق نوشته ایشان این است:
بهترین جا برای شناخت ارزش های سازمان، بودجه آن – وقت، پول، و دغدغه فکری – است!
جوئل پیترسون
ایشان تماشای این ویدیو را هم در همین راستا توصیه کرده اند.
بودجه ای که سازمان به مصارف مختلف تخصیص میدهد، پیامی دارد. هر قدر شعار بدهیم و هر اندازه که ادعا کنیم فرهنگ و ارزشهای سازمان برای ما مهم هستند، اگر بودجه ای به این مهم اختصاص ندهیم، این شعارهایمان پیام لازم را در سازمان منتشر نمیکنند.
راستی بودجه توجه به ارزشها و فرهنگ، در سازمان شما چقدر است؟
سربلند باشید
نکته خیلی ظریفی بود. سپاس.
سلام و روزبخیر
بسیار صحیح است همان طور که گقته اند :
سعدیا! گرچه سخندان و مصالحگویی / “به عمل کار برآید به سخندانی نیست”
@اعتضاد
سلام
فرمایش و نکته شما خیلی درست است. خودم را که میدانم بیشتر از همه، دچار این درد و کاستی هستم.
سربلند باشید
اختیار دارید، جدیت و تلاش شما در این حوزه بی مانند، ستودنی و قابل تقدیر است.
یکی از علل و ریشه های این ایراد فرهنگی و عرفی شاید در بطن بیت زیر باشد.
چون توانستم ندانستم، چه سود / چون بدانستم، توانستم نبود (عطار)
@اعتضاد
جناب اعتضاد عزیز
از لطف شما متشکرم.
کاش من هم مثل شما اشعار وصف الحال بلد بودم و میتوانستم شعری بیاورم که مضمون آن این باشد که وقتی کسی بودجه ای به کاری اختصاص نمیدهد، مثل یک کسب و کار جدید که ممکن است خیلی هم خوب باشد، شاید به این مفهوم باشد که آن فرد انجام سایر تعهدات ناشی از ورود به آن فضا را نمیتواند انجام دهد (مثلاً از سر ناتوانی).
به نظرم این بهتر از آن است که فرد چشم بسته وارد حوزه ای شود، کس یا کسانی را هم با خود وارد کند، و آنگاه که نتوانست تعهدات مورد انتظار را انجام دهد، آنها را رها کند و برود.
نمیدانم شاید هم باید چشم بسته پیشنهادها را پذیرفت تا همه از آدم راضی باشند؟
سربلند باشید
انشالله امیدوارم اقداماتی در جهت نظام مند شدن این حوزه توسط بزرگان صورت بگیرد تا با باز شدن کانال هایی منظم و مطمئن نتیجه گیری صحیح در مورد این موضوعات راحت تر شود.
به هر تقدیر، با سعدی شروع شد، با اجازه شما با سعدی هم ختم می کنم.
یکی قطره باران ز ابری چکید / خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست، من کیستم؟ / گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید / صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار / که شد نامور لولوءی شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد / در نیستی کوفت تا هست شد
@اعتضاد
جدا از تسلط شما به حوزه شعر لذت بردم.
امیدوارم واقعاً سپهر همان کند که اینجا نوشته اید، تردید ندارم که شما به ناموری که نوشته اید خواهید رسید.
به قول مولانا
تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
سربلند باشید
شعار دادن همیشه آسون و بدون خرج هست، اما پول خرج کردن مصداق یک عمل است.
@محمد
سلام
دقیقاً همینطور است که اشاره فرمودید.
سربلند باشید و ممنون
سلام
نکته ای که در ویدیوی سخنرانی توجه مرا خیلی به خودش جلب کرد تاکید ایشان بر اهمیت اعتماد در رهبری بود و اینکه اگر بین آنچیزی که به عنوان ارزش تبلیغ می کنید و آنچه عمل می کنید تناقضی وجود داشته باشد این حتما دیده می شود و اعتماد را کاهش می دهد. بنابر این باید ارزش ها را شناخت و به آنها پایبند بود.
مثلا اگر رشد به عنوان یک ارزش برای سازمان مطرح است ولی بودجه شما فقط معطوف به سود باشد دید کارکنان به سازمان قطعا متفاوت خواهد بود.
@ابراهیم
سلام
این ویدیو واقعاً خوب بود. بحث اعتماد در رهبری سازمانی خیلی مهم است. جائی فکر کنم نقل کرده ام که یکی از دیدگاهها نسبت به این موضوع هم این است که وقتی به رهبر سازمان اعتماد باشد، آدمها با جان و دل و بدون بحث و جدل از ایده های او پیروی میکنند، ممکن است بعداً بحث کنند، اما در ابتدا کار را شروع میکنند و دنبال نتیجه میروند.
این وضعیت خیلی خیلی کمک میکند که سازمان بهتر و سریع تر به اهدافش برسد.
سربلند باشید