جعبه سیاه شناختی
در مقابل دیدگاه رفتار، دیدگاهی در روانشناسی هست که دیدگاه شناختی است. در حدی که فهم من اجازه میدهد، دیدگاه شناختی در پی علت بروز رفتارهاست و از آن راه میخواهد کاری بکند، اما دیدگاه رفتاری بر آن است که بر اساس برون داد و رفتار همان کار را بکند و به هدف برسد.در دیدگاه رفتاری اصل استدلال این است که آنچه برای ما و مخاطب هر فرد مهم است، رفتار اوست، چیزی که دیده و حس میشود، نه علت آن. به بیان دیگر میگوید که علت اینکه شما بر سر من داد میزنی و چه هورمونی ترشح میشود که چنین میشود، آن قدر اهمیت ندارد (از دید روانشناسی) که اثر آن داد بر من اهمیت دارد.
در دیدگاه رفتاری، برای ساده شدن مسئله باز هم مغز را یک جعبه سیاه در نظر میگیرند، میگویند که در درون این جعبه سیاه اتفاقاتی رخ میدهد که حکم ورودی به این جعبه را دارند و این ورودی ها به خروجیهایی منجر میشود که همان رفتار است. اینکه این ورودی طی چه فرایندی تبدیل به آن خروجی میشود، مورد علاقه رفتاریون نیست.
آنها در این راه به مطالعه محرکها میپردازند و تئوریهای خود را بر این محرکها و شیوه های تحکیم رفتارهای خوب و حذف رفتارهای بد را مطالعه و شناسائی میکنند.
هدف از این نوشته، پرداختن به این دو دیدگاه نیست، تعاریفی هم که تا همینجا ارائه شده، ممکن است چندان دقیق یا مورد توافق عموم نباشد. هدفم پرداختن به دیدگاه جعبه سیاه است، البته باز هم با نگاه رفتاری.
بگذارید در این دیدگاه کمی دقیق شویم. این دیدگاه بر این اصل استوار است که هر اتفاقی افتاده، هر چه بر سر تو آمده که سبب شده تا این خروجی را بدهی، این خروجی ممکن است بد یا آزارنده باشد. این دیدگاه تمام مسئولیتهایی که میشود بر عهده مغز و هورمون و … گذاشت را یک سره به خود فرد متوجه میکند. برای کنترل این وضعیت، به بررسی عوامل محرکها و نقش عوامل بیرونی در تحکیم برخی رفتارها میپردازد، اما اجازه نمیدهد که فرد به این عوامل به عنوان عامل اصلی و تعیین کننده تکیه کند یا گاهی پشت آنها پنهان شود.
من بر همین اساس نوشته جعبه سیاه بد جنس را نوشتم، آنجا هر عامل بیرونی و خارج از کنترل “من” را به یک جعبه برنامه ریزی شده برای ایجاد مانع بر سر موفقیت “من” نسبت دادم و آن جعبه را بسیار توانمند تصویر کردم.
مواجه شدن با هر کدام از این جعبه ها، جداً دشوار است. دشوار است که من مسئولیت هورمونهایی را که در مغزم ترشح میشود را هم بپذیرم، دشوار است که من قبول کنم که گرچه مثلاً معلم بد درس میدهد، اما من میتوانستم بهتر یاد بگیرم، دشوار است قبول کنم که گرچه ترافیک بوده، اما من میتوانستم به موقع به محل قرار برسم، واقعاً سخت است. اما واقعیت این است که من به خاطر دیر رسیدن دچار ضرر میشوم، چه ترافیک مقصر باشد چه نباشد.
پیشنهاد میکنم این مدل جعبه سیاه را در زندگی به کار گیریم، سختی را قبول کنیم، تا به نتیجه ای خوب برسیم و آن رضایت از آن نتیجه را دوست بداریم. آن نتیجه تمامش مال خود ماست، آن جعبه در آن نتیجه هیچ نقشی نداشته است و این آن چیزی است که دوست داشتنی و رضایت بخش است.
رفتاریون هم البته گاهی تا حدی داخل این جعبه میشوند، حتماً آگاهی از آنچه در درون این جعبه میگذرد، در تحلیل رفتارها کمک میکند، اما در اصل و اساس این جعبه را مجهول و مبهم در نظر میگیرند و روی ورودی و خروجی کار میکنند.
ما هم میتوانیم همین کار را بکنیم، میتوانیم در پی آن باشیم که دریابیم چزا رئیسمان با ما بدخلقی میکند، اما یادمان باشد که ما هستیم که در مقابل این ورودی، یک خروجی ارائه میکنیم که تمام مسئولیتش با ماست.
یادمان باشد که پذیرش این دیدگاه سخت است، وقتی کسی ما را هل میدهد که از کنج راحت خودمان که همان تکیه به آن جعبه سیاه و اقدامات و اثرات آن است، خارج شویم، ما آن فرد یا عامل را بد و آزارنده ارزیابی میکنیم، گاهی او را زبان نفهم، بی انصاف، سخت گیر، پرخاشگر و … ارزیابی میکنیم، این اشکالی ندارد، اما باید یادمان باشد که این او نیست که ما را آزار میدهد، عامل آزردگی خروج از این کنجی است که در آن راحت هستیم.
سربلند باشید
خداقوت
صد در صد موافقم که هرچه میکشیم از این ” جعبه سیاه بد جنس ” است !
سلام
موافقم که هر چه میکشیم از همان جعبه سیاه بد جنس است، وقتی نمیتوانیم آن جعبه سیاه بد جنس را که نماد تمام تهدیدهای طبیعی بیرونی است، کمی هم اغراق آمیز شاید، ببنیم چگونه میتوانیم نقش خود را ایفا کنیم؟
سربلند باشید
با سلام و احترام. من نمی دانم افتخار مطالعه و اشنایی با چه فردی رو در این سایت دارم که مدیر این نوشته ها هستند…خدا قوت
مدیر محترم سایت
مردم کشور ما و به خصوص قشر تحصیلکرده و به اصطلاح: نخبه ما، عمدتا غر میزنند که چرا ما مانند کشورهای اروپایی نیستیم؟ پیشرفت نمیکنیم؟ توسعه پیدا نمیکنیم؟ خانه از پایبست ویران است…و این طور تعابیر. اما وقتی به آنان میگویم: خب شما برای درست شدن و بهتر شدن چه کردی، میگویند: مگر ما تصمیمگیرنده هستیم؟!
حرف های شما متین است: کنش و واکنش
اما آن ور قضیه را هم در نظر بگیرید لطفا
پیشنهاد می کنم این یادداشت بنده رو حتما مطالعه بفرمایید
مدیریت کپیمحور و عدم توسعه کشور
http://srmadiseh.blog.ir/post/24