خودباوری در خلاقیت
چند روز قبل با استفاده از یک دعوت عمومی، به نشستی در مورد کتاب خودباوری در خلاقیت که توسط انتشارات آریانا قلم به زیور طبع آراسته شده، رفتم. صادقانه باید بگویم که این رفتن بیشتر تصادفی بود، بعد از تصادف، شوق دیدار دوست عزیزم محمود کریمی که قرار بود در پنل باشد، بعد از آن شوق دیدار دوستان در گروه پژوهشی صنعتی آریانا. اما در پایان این نشست، خیلی حال خوبی داشتم. این حال خوب را با معرفی این کتاب به شما، بعد از مدتی کوتاهی و تنبلی، با شما شریک میشوم.
تصور من، که عجولانه اعلان دعوت را خوانده بودم، این بود که قرار است دوستانی در حوزه خلاقیت صحبت کنند. اما واقعیت این بود که قرار بود در مورد کتاب خودباوری در خلاقیت صحبت شود و چه خوب که اشتباه فهمیده بودم و رفتم. رفته بودم تا بشنوم که این دوستان در مورد خلاقیت چه میگویند؟ مبادا آنها “دستور پختی” در مورد خلاق شدن داشتند که من از آن غافل مانده بودم؟
وارد سالن که شدم، جمعیتی حدود 100 نفر نشسته بودند، همانطور که حدس میشد زد، عمدتاً جوانانی بودند که آنها هم البته آگاهانه، آمده بودند که سخنان مترجمین کتاب و دوستان متخصص حوزه خلاقیت را بشنوند و اگر خطا نکنم، گروهی از آنها هم بدشان نمیامد که آن دستور پخت را بگیرند.
کتاب و داستان ترجمه اش توسط یکی از مترجمین تعریف شد. داستانی شیرین بود و شنیدنی. آن قدر خوب بود که بمانم و دلگرم شوم. اعضای پنل هم آمدند و بحث شروع شد. آنها همه از این گفتند که خلاقیت آموختنی است. به نقلی از آقای دیوید کلی، یکی از نویسندگان کتاب اشاره کردند که خلاقیت ماهیچه هایی دارد که باید تقویتشان کرد. من دوست دارم به این گفته اضافه کنم که خلاقیت علاوه بر ماهیچه، یک سیستم لوله کشی هم دارد که آن را هم باید گشود. خلاقیت در مغز یا دل، رخ میدهد و برای اینکه بروز کند، باید به دست و پا و سر و چشم، برسد. آن ماهیچه قوی به مجرایی برای بروز نیاز دارد. به گمانم، عمده عامل انسداد آن مجرا، یکی تمرین نکردن است، و دیگری عدم خودباوری، که موضوع این کتاب خوب است.
آنجا از مهندسان گفتند که غالباً در پی دو دو تا چهار تا هستند و گفتند که این ناشی از آموزشهای غلط است. گفتند از مدارسی که خلاقیت را توسعه میدهند، شما بخوانید باشگاههای تقدیت خلاقیت! دانستم که در ایران هم هستند موسسات معتبری که همین ماهیچه ها را تقویت میکنند. در کنار مدارسی که به نام تقویت، روح آدمها را نابود میکنند. همانهایی که میانبرهای عبور از سوالات کنکور را یاد میدهند، همانها در لباسی و جائی دیگر، عضله های خلاقیت را “بوتاکس” میزنند!
شنیدم که همه در طیفی از خلاقیت هستند. هر کسی در این طیف جائی دارد، همه ما. جای خودمان را باید دریابیم و اگر میخواهیم، بهترش کنیم. بر خلاف انتظار گروه بزرگی از دوستان حاضر، آنجا دستور پختی ارائه نشد، بلکه گفته شد که هر چه دستور پخت داشته باشد، ضد خلاقیت است.
از سوالهای دوستان حاضر، چنین فهمیدم که گروهی از ما خلاقیت را معادل یا متناظر با ساختار شکنی میدانیم. به گمانم این باور غلط است. مثالی در کارگاهها دارم که از دوستی پرسیدم آنچه در تو برق میزند، چیست؟ گفت خلاقیت. پرسیدم نشانه اش چیست؟ شاهدت چیست؟ گفت هر کاری را، هر طوری دیگران انجام میدهند، من طور دیگر انجام میدهم!
این خلاقیت نیست، این ناسازگاری است. خلاقیت با ساختار شکنی نسبت دارد، اما این تابع، یک به یک نیست. دوستی در همان جمع گفت که دوستش در چله زمستان با شلوار کوتاه و دم پائی به نشستی رفته است و او را خلاق میدانست. چه خوب گفت محمود کریمی عزیز که آن دوست احتمالاً در سرماخوردن خلاقیت داشته است. این را اشتباه نکنیم. درست است که مردم به خلاقها جوز خاصی نگاه میکنند، درست است که خلاقیت مقبول عام نیست، اما هر چه مقبول عام نیست، خلاقیت نیست.
نشست خوبی بود. انتشارات آریانا قلم، کار زیبایی کرده بود، به مخاطبش احترام گذاشته بود و بر خلاف آنچه ممکن است تصور کنید، صحبتی از تشویق به خری کتاب نبود، بازاریابی نبود، بازار سازی شاید، که این هم در حوزه فرهنگ از سوی یک موسسه خصوصی، به گمانم امری ستودنی است.
نشست که تمام شد، نسخه ای از کتاب خریدم و نکته ای دارم در مورد ظاهر کتاب.
ظاهر کتاب، چنان که در تصویر فوق مشاهده میکنید، رنگهای تند و جذابی دارد. در درون آن، برخی صفحات هم به همین رنگ سرخابی هستند. روی جلد بادکنکهایی هستند که با نخی متصل به جلد طراحی شده اند. استفاده از رنگ تند، در صفحات داخلی هم زیاد است که جذابش میکند.
با مشاهده این طرح به فکر رفتم. این طراحی برای کیست؟ به گمان من این طراحی برای فردی برونگراست. فردی که از رنگ و تفاوت و عرفی نبودن لذت میبرد. (اینجاست که ساختار شکنی با خلاقیت رابطه دارد). به باور من، این طراحی برای برونگرایان است که معمولاً هم خلاقانی که میشناسیم، برونگرا هستند، کسانی که ابده هایشان را بلند و رسا، مطرح میکنند.
اما کتاب برای کیست؟ خلاقی که ایده اش را بلند و رسا مطرح میکند، که نیازی به خودباوری در خلاقیت ندارد! او شاید نیازمند کنترل خودباوری در ابراز وجود باشد :-)
این کتاب برای درون گرایان خوش فکری است که عمدتاً برای دوری از قضاوت شدن توسط برونگرایانِ بی پروا، سکوت کرده و ایده هایشان را سرکوب کرده اند. آیا آنها این کتاب را با این ظاهر میخرند؟ به گمانم نه! آنها احتمالاً فکر میکنند که این هم کتاب دیگری است برای پول دار شدن یکی دیگر، نه من. موفق شدن یکی دیگر، نه من!
اگر سخنرانی عالی آقای دیوید کلی در تد را هم ببینید، که پیشنهاد میکنم حتماً ببینید (اینجا)، شاید شما هم با من هم عقیده شوید که ایشان که این کتاب را با برادرش نوشته اند، خودش هم یک درونگرای عزیز است. آن قدر شاید زجر کشیده و ایده های خودش یا عزیزانش سرکوب شده اند که این کتاب را نوشته است.
خلاصه اینکه توصیه میکنم این کتاب را بخرید و بخوانید، به خصوص اگر فکر میکنید که درونگرا هستید و مدتها به ایده هایتان مجال طرح داده نشده یا خودتان مجال نداده اید. عضلات و مجاری خلاقیت را قوی و باز کنید. همه ما خلاق هستیم. باور کنید.
اگر خریدید، نظرتان را در مورد طراحی جلد و داخل آن اینجا به اشتراک بگذارید. شاید من خطا کرده باشم. نمیدانم.
سربلند باشید