اعتبار مدل دیسک
در نوشته های قبلی در مورد مدل (و چنانکه معروف است، تست یا آزمون) دیسک (DISC) نوشته ام. در مورد اجزای آن هم اشاره ای کرده ام. این نوشته هم به موضوع دیگری در همین خصوص مرتبط است.
همانطور که میدانید، مدلهایی که به هر منظور استفاده میشوند، اجزائی دارند. به طور کلی و به زبان ساده این اجزا را میتوان چنین برشمرد:
- مبانی نظری مدل
- شاخصه هایی که اندازه گیری میشوند و بر اساس آنها تفسیرها انجام میشود
- آزمونی که شاخصه های مدل را اندازه گیری میکند
- تفسیرهایی که بر اساس شاخصهای اندازه گیری شده، ویژگیهای نمونه مورد مطالعه را پیش بینی میکنند.
به طور طبیعی مجموعه منسجم فوق است که یک مدل را معرفی میکند و سازمانهای مرجع بر اساس این موارد، مدل را ارزیابی و اعتبار سنجی میکنند. از نگاه دیگر، با تغییر در هر یک از این اجزا، ممکن است مدل جدیدی ساخته شود، اما این مدل جدید، دیگر آن مدل اصلی نیست. نمیتواند بر اعتبار مدل اصلی تکیه کند و نباید خود را منشعب و هم اعتبار با آن معرفی کند.
چه بسا مدل جدید بهتر از مدل قبلی باشد، اما این را باید سنجید و آزمود و برای مدل جدید مبانی جدیدی ایجاد نمود، اطلاعات آن را در دسترس قرار داد تا مورد ارزیابی قرار گیرد.
بگذارید یک مثال بزنم.
حتماً در محصولات تجاری دیده اید که یک محصول با نامی بسیار شبیه به نام یک محصول معتبر تولید میشود. مثل تصویری که در همین نوشته آمده است. در بسیاری موارد سازندگان این محصول قصد ندارند که خریدار را با اشتباه در خواندن نام، گول بزنند، بلکه بیشتر میل دارند که مغز خریدار را به سوی آن نام معتبر هدایت کنند و تداعی کنند که این محصول هم مثل همان است، که البته نیست.
امروزه در جهان، بر اساس مدلی که پروفسور مارستون معرفی نمود (که قبلاً هم در مورد آن نوشته ام)، بیش از 70 تفسیر و قرائت مختلف هست. این قرائتهای مختلف، تفسیرهای مختلفی ارائه میدهند، به شیوه های مختلفی آزمون را انجام میدهند، اما آنها که خود را تابع نظریه اولیه مارستون میدانند، همه به آن وفادار مانده اند. برداشت های متفاوت خود را به درستی در بخش خروجی متمرکز کرده اند، نه در ابعاد مدل و نه در مبانی نظری. هر کدام هم پشتوانه های عملی خود را گردآوری کرده اند و بسته به غنای نتایجی که ارائه میدهند، سهمی از بازار را در اختیار گرفته اند.
من تقریباً تمام این 70 قرائت را دیده ام و اندکی در مورد آنها مطالعه کرده ام. دیده ام که یکی ابعاد مدل (همان D و I و S و C) را با رنگ مشخص میکند، یکی به هر شاخصه یک حیوان را نسبت میدهد و خلاصه هر یک سلیقه خود را در معرفی مدل به کار میبرند، اما ندیده ام مبانی را تغییر دهند و باز هم بگویند که ما تابع مدل مارستون هستیم.
لازم است تاکید کنم که متفاوت بودن از مارستون دلیل بر ضعف و کاستی نیست، اما به قول معروف : یا چنان باش که مینمائی یا چنان بنما که هستی!
حالا چرا گروهی ممکن است نخواهند از مارستون جدا شوند؟ واضح است. اگر شما خود را وابسته به مارستون معرفی کنید، دیگر لازم نیست برای تئوری و مدل جدید خودتان کار نظری عمده ای انجام دهید، میگوئید همان راه مارستون را میروم که سالهاست امتحان خود را پس داده است. اما اگر اعلام کنید که من یک مدل جدید ساخته ام که با مارستون ارتباط دارد اما تفاوت هم دارد، باید مقادیر زیادی هزینه کنید تا اثبات کنید که مدل شما شرایط یک مدل علمی و قابل اتکا را دارد.
پس بهترین راه چیست؟ هر جا لازم است، پیرو تئوری اولیه باشیم (که هزینه نکنیم)، هر جا هم مصلحت نیست، یک مدل جدید و پیشرفته تر باشیم (که راحت تر بفروشیم).
دوستان عزیز، پیشنهادم این است که در مواجهه با این موارد، که در سراسر جهان هم رخ میدهد، بد نیست در مورد مبانی علمی و نظری موضوع اطلاعات بخواهیم. اینکه این محصول گواهی دارد، یا اینکه من به شما گواهینامه میدهم، یا اینکه این محصول این خاصیت را دارد، واقعاً باید مستند باشد تا بدانیم واقعاً بر اساس چه تحقیقی، و چه سابقه ای میخواهیم سازمان خود را و همکارانمان را بسنجیم.
سربلند باشید
سلام دوست عزیز،
بینهایت از اظهار لطفتان سپاس گزارم. بی شک حمایت و تشویق بزرگوارانی چون شما مرا به تداوم نوشتن بعد از مدتها ننوشتن وادار کرده است.
امیدوارم از نقطه نظرات شما بهره مند گردم.
بلاگرولم را هنوز از وبلاگ قبلی فیلتر شده ام (http://alirezamojahedi.blogspot.com) منتقل نکرده ام. باعث افتخارم است آنرا به لینک وبلاگ شما مزین نمایم.
مروری بر مطالب مفیدتان داشتم و از آن استفاده کردم.
موفق و پاینده باشید
@علیرضا مجاهدی
جناب آقای دکتر مجاهدی،
سلام
از لطفتان متشکرم، امیدوارم با رفع محدودیت از وبلاگ حضرتعالی، بتوانم بیشتر استفاده کنم.
سربلند باشید
با سلام ،
من تا حدود زیادی در مورد هم روش Disk و هم نوع تحلیل و تفسیر نتایج حاصل از اون مطالعه کردم. میخام ببینم به طور مشخص تفاوت اون با مدل Belbin چیه و واقعا کدوم یکی از این دو مدل مناسب ترن تا ازشون استفاده بشه؟ چون هر دو مدل مشخصا برای ارزیابی رفتار و نه شخصیت فرد استفاده میشن.
سوال دومم اینه که مدل دیسک در کدوم شرکتها و یا سازمانهای داخلی و خارجی داره استفاده میشه؟
ضمنا از سایت بسیار مفید و خوبتون هم به شدت ممنونم
@مسعود باقری
سلام
از اظهار لطف و توجه شما به مطالب این وبلاگ متشکرم و از بابت تاخیر در پاسخ عذرخواهی میکنم.
مدل DISC همانطور که میدانید برای کسب آگاهی در مورد شیوه های رفتاری افراد کاربرد دارد. این کاربرد هم میتواند در حوزه های مختلف باشد. مدلی که آقای بلبین ارائه کرده اند، در حدی که اطلاعات من اجازه میدهد، برای شناسائی شیوه های رفتاری به منظور تخصیص نقشهای تیمی متناسب با شیوه رفتاری هر فرد در یک تیم است. شاید این گفته درست باشد که نتایج بلبین یک کاربرد مشخص تر از شناسائی شیوه های رفتاری دارد، DISC اطلاعات مفصل تر و وسیع تر میدهد که از جمله میتوان از آن اطلاعات برای تخصیص نقشهای تیمی هم استفاده نمود.
از مدل دیسک بیش از ۷۰ قرائت مختلف در جهان ارائه میشود، در کشور ما تا آنجا که میدانم چند مورد معدود هست که آزموده شده و مطابق مدلها و یافته های جهانی هستند، گرچه شنیده ام که حتی برخی دوستان نمونه هایی از تفسیرهای داخلی هم ساخته و ارائه میدهند که درمورد کیفیت آنها به نظرم باید زمان بگذرد تا تجربه ایجاد شود و بعد اظهار نظر شود. تا کنون و در حدی که من مطلع هستم هنوز حجم اطلاعات زیاد نیست.
در مورد سازمانهایی که از مدل دیسک استفاده میکنند، در سطح بین المللی بیش از ۳۲ هزار سازمان از محصولات توماس استفاده میکنند، در میان آنها نامهای بزرگ و کوچک دیده میشود. در ایران، فکر میکنم باید کمی بررسی بازار انجام دهید. من شخصاً از اعلام اسامی مشتریان خودمان و خدماتی که به آنها ارائه میدهیم، عذرخواهی میکنم، چه به لحاظ حقوقی و چه اخلاقی چنین اجازه ای به خودم نمیدهم. خواهید بخشید.
سربلند باشید