بازی وار سازی در کار
این روزها استفاده از بازی وار سازی، (این ترجمه ای است که برای Gamification یافته ام) زیاد کاربرد دارد و از آن بسیار سخت گفته میشود. موضوع مهمی هم هست که برخی بر این باورند که آموزش و سنجش کارکنان، اگر امروز بر این بنیان بنا ننهاده شده باشد، در آینده حتماً به این سو سوق داده خواهد شد. این باور به نظرم درست است. رد پای این تحول را هم اکنون هم میتوان دریافت و دید. این نوشته را به یکی از ملاحظاتی که در طراحی این ابزار باید مورد توجه قرار داشته باشد، اختصاص داده ام.
اما چرا بازی وار سازی؟
یکی از مزایای بازی وار سازی این است که بخش کسالت آور کارهایی مثل آموزش را، مفرح میکند. بهترین نمونه این موضوع بازی فوتبال است. فوتبال همان دویدن است که بازی وار سازی یا Gamified شده است. شما چقدر حاضر بودید که بنشینید و دویدن افراد را تماشا کنید؟ یا چقدر آماده هستید که هفته ای سه بار و هر بار 40 دقیقه بدوید؟ اما در مقابل چقدر حاضرید که بنشینید و یک مسابقه فوتبال را نگاه کنید یا هفته ای سه بار و هر بار 40 دقیقه فوتبال بازی کنید؟ این تفاوت است که بازی وار سازی را در اموری مانند آموزش یا تغییر رفتار جذاب میکند و کرده است.
این بازی وار سازی قواعدی دارد، که در این نوشته به یکی از آنها پرداخته شده است.
در بازی وار سازی، باید میان دو موضوع تعادل برقرار شود تا نتیجه اثربخش شود. این دو موضوع، یکی سطح مهارت است و دیگری سطح چالش. البته این مسئله کاملاً بدیهی به نظر میرسد. اگر به بازیها نگاه کنیم هم همین ضرورت را متوجه میشویم.
فرض کنید شما درگیر یک بازی رانندگی خودرو باشید. اگر خودرو خیلی کند حرکت کند، پیچی در کار نباشد، شب و روزی هم نباشد، باران و برف و سنگ هم نبارد، شما هم یک راننده حرفه ای باشید، به سرعت کسل خواهید شد. از سوی دیگر، اگر دائم پیچ در پیچ باشد، سنگ از آسمان ببارد، برخورد حتی یک سنگ هم سبب باخت شما شود، جانوران عجیب و غری بهم دائم راه شما را سد کنند، شما ممکن است بار اول را بازی کنید، اما بعید است بارهای بعدی همین بازی را امتحان کنید. چرا؟
راستی چرا دیگر امتحان نمیکنید؟ اگر فکر کنید، شاید به این نتایج برسید (اینها فکرهای من است):
- این بازی چیزی به من یاد نمیدهد.
- سطح اضطراب این بازی برای من زیاد است، من آن را غیر واقعی ارزیابی میکنم.
- این بازی مهارتهایی میخواهد که یا واقعی نیستند، یا من نیازی به آنها ندارم.
بر این اساس است که دو شاخصه توضیح داده شده فوق، در یک بازی متعادل میشوند تا شما در حدی لذت ببرید که بتوانید و بخواهید که ادامه دهید. اگر چنین حسی به شما دست دهد، آن وقت این بازی میتواند روی شما اثر بگذارد. از یک طرف آن قدر به شما چالش بدهد که نیاز دارید و میتوانید تحمل کنید، و از طرف دیگر مهارتهای شما را به طور متناسب توسعه دهد و به کار گیرد.
وقتی هدف این است که با بازی وار سازی مثلاً سنجشی انجام دهیم و یک پیش خدمت را ارزیابی کنیم، باید ببنیم که در لحظه چند مشتری خواهیم داشت. اگر سازمان ما 10 مشتری همزمان خواهد داشت، طراحی شرایطی که 100 مشتری باید رسیدگی شوند، این فراتر از سطح مهارت مورد نیاز است، همانطور که 2 مشتری کسالت آور خواهد بود.
یا وقتی میخواهیم آموزش دهیم، اگر تایپ یک نامه باید 3 دقیقه طول بکشد، تخصیص 30 ثانیه زمان، چنان اضطرابی وارد میکند که فرد نمیتواند مهارتهای خود را نشان دهد.
اینها البته نکاتی بدیهی هستند که حتما یکایک شما از آنها آگاه هستید، ذکر آنها برای این بود که اگر به این سو میرویم، دچار اغراق نشویم و آنچه را که میخواهیم، در فضائی واقعی بسنجیم.
شما در این حوزه نظر یا تجربه ای دارید؟
اگر دوست داشتید، میتوانید در این حوزه اینجا بیشتر مطالعه کنید.
سربلند باشید