نقش زندگی نامه در استخدام
این نوشته الهام گرفته از یک سخنرانی خوب در سایت Ted است که حتماً پیشنهاد میکنم، ببینید. سوالی که اینجا مطرح میشود، سوالی است که در بررسی رزومه های داوطلبان استخدام، همه سازمانها، با آن مواجه هستند. من هم گهگاه به تناسب کار با آن مواجه بوده ام.در بررسی رزومه ها، حتی در مصاحبه های اولیه برای استخدام، چند مورد هست که همیشه میتواند به بررسی کننده، حس منفی بدهد:
- تکرار تغییر شغل
- مسیر پیچ در پیچ در کارراهه شغلی
- عدم مشاهده هدف در زندگی و کار
- تحصیلات نه چندان خوب در دانشگاههای نه چندان خوب با نمره های نه چندان برجسته
این موارد میتواند به ما یک پیش داوری نسبت به یک داوطلب بدهد. اما چنان که در این ارائه اشاره شده، اینها تمام داستان نیست. این اعداد و ارقام و سوابق تاریخی به تنهائی ملاکهای خوبی برای قضاوت نیستند.
اگر کمی مسئولانه، هم نسبت به سازمان و هم نسبت به داوطلب عمل کنیم، و به زندگینامه وی دقت کنیم، شاید چیزی پنهان باشد که ما ندیده باشیم. آنهم چرائی این شواهد است.
- چرا شغلش را مکرر تغییر داده است؟ نقش او دراین تغییرات چه بوده است؟ آیا هر بار “به دلایل شخصی” کارش را تغییر داده؟
- چرا مسیرش را عوض کرده است؟ آیا تهدیدها و پویائی محیط او را مجبور کرده است؟ یا طاقت کارهای سخت را نداشته است؟
- آیا هدفی بزرگتر داشته که حاضر شده به خاطر آن، کارهای سخت انجام دهد؟
- مبادا مجبور بوده همزمان کار و تحصیل کند که گذران زندگی را هم تامین کند؟ یا شاید تعهدات دیگری هم داشته است؟
در مصاحبه های شغلی باید به زندگی نامه دقت کرد، فرد از چه راهی و چرا به این نقطه رسیده است؟ آیا این مسیری که طی کرده، تحت تاثیر تهدیدهای محیطی بوده یا وسوسه های سطحی؟
در مورد زندگی نامه حتماً بپرسید، سعی کنید لابلای خطوط رزومه را بخوانید و درک کنید که چه عواملی و چطور بر این مسیر نانوشته موثر بوده اند؟
اینکه فارغ التحصیل فلان دانشگاه را کم هوش و فارغ التحصیل دانشگاه دیگر را با هوش بدانیم، و صرفاً بر این اساس قضاوتی کنیم، نه به نفع سازمان است، نه به نفع فرد. تلاش را میشود از تاریخچه زندگی در یافت و این تاریخچه به ما نشان خواهد داد که منتظر چه نوع فردی باید باشیم؟
شاید بر همین اساس است که بنده معتقد هستم که پیش از دریافت رزومه از افراد، شاید بهتر باشد که اطلاعاتی دیگر در یک قالب یکپارچه از ایشان دریافت تا در فضائی دور از پیش داوری بررسی شود.
شما راستی چه تاریخچه ای داشته اید؟ از چه مسیری به اینجا رسیده اید؟
در مسیرتان، با کدام دسته از انسانها برخورد داشته اید؟
سربلند باشید
سلام
سوال من از بعد دیگری است: اینکه همه دنبال نیروی انسانی شایسته جهت استخدام هستند، حق مسلم شرکتها و سازمانهاست. متولی تربیت نیروی شایسته کیست؟ این سوال از این جهت برای من مهم است که به نظر در یک دور باطل قرار داریم. فردی که مدام شغل خود را عوض کرده- به شرط اینکه ناکارآمد بوده یا اهداف آن سازمان را برنیاورده- خود باعث ایجاد رزومه منفی شده و از پیشرفت شرکت ممانعت کرده. جامعه، سازمان و ما در قبال آنان چه وظیفهای داریم؟
حق با شماست. این مسئولیت مغفول است. اما وقتی مغفول است، من چه باید بکنم؟ آیا اینکه کسی به فکر توسعه من نیست، کافیست؟ یا من میتوانم خودم به فکر خودم باشم؟
هدف من این است که به نقش خودم در زندگی خودم توجه کنم.
اما اینجا و در این نوشته هدفم این بود که به استخدام کنندگان توجه بدهم که زندگینامه پیچیده میتواند نشان از جنگنده بودن فرد هم باشد. به این موضوع هم باید توجه شود.
سربلند باشید
با عرض سلام و ادب
من فقط میخواستم از شما بابت مطالب کاربردی و علمی که به اشتراک میگذارید تشکر ویژه کنم چرا که طی مدت دو سال که مطالب شما را مطالعه میکنم واقعا نقش بسزایی در پیشرفت رفتار سازمانی من داشته است و بهتر توانستم به عیب های خودم پی ببرم. بازم ممنون
سلام دوست عزیز و نادیده
بازخورد دلگرم کننده شما و سایر دوستان عزیزی که افتخار همراهی شان را دارم، به من انرژی میدهد. از شما صمیمانه متشکرم.
اما نکته مهم این است که نقش عمده ای که سبب بروز تغییری احتمالاً در شما و دیگر دوستان میشود، از آنِ شماست.
نقش امثال بنده که حرفهایی می نویسیم یا میگوئیم بسیار اندک و ناچیز است. این شما هستید که میخواهید بهتر باشید، جستجو میکنید و منبع و راهکار و سرنخ پیدا میکنید. این شانس بنده است که من هم در میان این جستجوها و کاوشهای همراه با شوق شما، نقش و جائی یافته ام.
قدر این شوق به بهتر شدن را بدانید که سخت سودمند است.
باز هم از شما تشکر میکنم.
سربلند باشید
سلام
از آنجایی که سیستم به سمتی حرکت کرده که نیروی متخصص می طلبد، همه سازمان ها دنبال نیرویی هستند که متخصص همان کاری باشد که می خواهند اما چگونه؟ تربیت نیروی متخصص وظیفه سازمان هاست نه فقط استخدام.
به نظرم بر خلاف دیدگاه عمومی که تکرار تغییر شغل را نکته ای منفی می داند، همان طور که در نوشته شما آمده است توجه به پیشینه بسیار مهم است که اغلب نادیده گرفته می شود. اینکه آیا توقعات فرد از شغل قبلی برآورده شده است یا نه؟ بلندپروازی بوده یا جاه طلبی؟ امکان رشد داشته یا انتظار ۳۰ سال کار ثابت یکنواخت را داشته اند؟
به علاوه نظریه دست نامرئی آدام اسمیت که بیان کننده شرایط بازار رقابتی آزاد هست، به وضوح اعلام می کند که چنانچه هر کس به دنبال منافع شخصی خود باشد در نهایت منافع اجتماعی هم حداکثر می شود.
پ.ن: از مطالب مفید شما هم متشکرم، باعث فکر کردنم می شود.
سلام
از توجه شما متشکرم. خوشحالم که این نوشته ها باعث شده که فکر کردن را انتخاب کنید. این یک انتخاب خوب است.
برداشت از تغییر شغل یا ماندگاری به خیلی عوامل بستگی دارد. از سن فرد تا علت تغییر شغل تا سازمانی که ترک کرده و سازمانی که انتخاب کرده و …..
غرض بنده این بود که نباید یک سویه نگاه کنیم. این مسئله میتواند چند جنبه داشته باشد.
با این فرمایش شما مخالفم که تربیت نیروی متخصص وظیفه سازمان است. پس نقش من و شما چه میشود. یکی باید بخواهد، یکی باید زمینه را فراهم کند. این کار مشترک است. در دنیا این کلا به عهده خود افراد است و سازمانها کمی با بیرحمی فقط نیروی آماده به کار میخواهند.
سربلند باشید