داستان مرخصی زایمان
در روزهای پایانی سال گذشته برای بار چندم بحث مرخصی زایمان در مجامع مرتبط با منابع انسانی و قوانین کار مطرح شد. در این مورد، نه فقط در ایران بلکه در عمده کشورها بحثهایی مطرح است که برخی موافق و برخی مخالف موضوع هستند. من نه در پی موافقت هستم و نه مخالفت با قوانینی که در این حوزه هست، اما درد دل و نظر یک مدیر که چند وقت قبل شنیدم، انگیزه ای شد که این نوشته را به این موضوع اختصاص دهم. تصویر را هم (که مربوط به سال 2014 است) بر این اساس انتخاب کردم که نشان دهم این مسئله در همه جای دنیا مطرح است و خاص ما نیست.مرخصی زایمان در واقع امتیاز یا تسهیل یا عامل مشوقی است که برای فرزند آوری در کشورها پیش بینی میشود. شرایط این مرخصی هم در کشورها متفاوت است که اطلاعات من از این شرایط بسیار محدود است و وارد آن نمیشوم. در اینکه این مرخصی باید باشد و خوب است، شخصاً تردیدی ندارم، نکته این نوشته در عواقبی است که این قانون برای شرکتها دارد و به روابط کارفرمائی و کارمندی صدمه میزند.
در حال حاضر، آنچه من میدانم این است که هر خانمی که وارد سازمانی میشود، اگر وارد دوره بارداری شود، برایش در لیست بیمه عددی درج نمیشود و حقوقش را با تاخیر از سازمان تامین اجتماعی دریافت میکند اما در پایان سال، عیدی و سنواتش را از سازمان دریافت میکند و گویا اگر هم سازمان نخواهد به همکاری با ایشان ادامه دهد، محدودیتهایی برای قطع همکاری بلافاصله پس از خاتمه دوران مرخصی زایمان، هست.
دوست مدیری که انگیزه نوشتن این مطلب را به من داد، گله داشت. میگفت خانمی را استخدام کردیم، در روز مصاحبه از برنامه های آینده زندگی و کاری و تحصیلی ایشان با هم صحبت کردیم، طبیعی است که انتظار نداشتم به من بگویند که قصد فرزندآوری دارند (گرچه مدیرعامل هم خانم بودند) و من هم سوال نکردم، اما کار چنان پیش رفت که ایشان هیچ خروجی ای برای ما نداشت و یکی دو ماه بعد از شروع به کار به واسطه ای به گوش ما رساند که باردار است.
به این ترتیب و چون سنشان هم نسبتاً بالا بود، از ساعات کاری کاست، تا به صفر رسید و من هم همیشه موافقت کردم که مبادا خطری متوجه فرزندشان شود (نقل از مدیر). متوجه شدم که ایشان به محض قطع همکاری با ما شرکت خودش را راه انداخته، با خبر شدم که بخشی از کارهای شرکتش را هم در سازمان ما انجام میداده است، میگفت جالب اینکه برخی از کارهایی که برای شرکت خودش انجام داد، همانهایی بود که ما هم از او خواسته بودیم و انجام نداده بود.
آخر سال هم ما طبق تعهدمان، عیدی و سنوات را به ایشان پرداخت کردیم و به میل خودش به شرکت خودش رفت و اکنون هم شرکت فعال و مشغول است. از او پرسیدم که پس گله چیست؟
ایشان میگفت که اولاً برای استفاده از مخصی زایمان باید یک زمان انتظار (مثل زمانی که برای استفاده از پوشش بیمه ای هست) وجود داشته باشد، این وضعیت سبب شده که من (یعنی ایشان) در استخدام خانمها بیشتر به این مسئله توجه کنم و قراردادهای ستخگیرانه تری با آنها ببندم. از سوی دیگر این رفتار این خانم که البته نباید به همه تعمیم داده شود، خلاف ارزشهای انسانی است. چطور ممکن است یک مادر راضی شود که فرزندش از حق الزحمه ای ارتزاق کند که با این شیوه کسب شده باشد؟ چه در بعد عدم صداقت، چه در بعد عدم کارآئی؟
به نظرم این موضوع جای فکر دارد. هیچکس جز آن مادر نمیدانند که حقیقت چه بوده است، اما خودش که میدانسته و اگر گمانی که در این مدیر ایجاد شده راست باشد، چه پاسخی برای خودش و کودکش خواهد داشت؟
از جنبه معنویات که بگذریم، از دید قانونی هم به نظرم این رویه سازمانها را به استفاده از نیمی از نیروی کار کشور، ظنین میکند و این در شان این عزیزان نیست. تا آنجا که من میدانم و مشورتی کرده ام، تنها محدودیت این است که برای مادر حق بیمه رد شده باشد، اما مهم نیست که این حق بیمه کجا و در کدام سازمان بوده است؟ این به نظرم باری است ملی که ضروری هم هست، اما شاید انصاف نباشد که همه آن بر شانه شرکتها گذاشته شود.
به نظرتان این رویه درست است؟ این نوشته را برای همفکری و شفافیت نوشتم.
سربلند باشید
این رویه ها نا حلال و نادرست الان در اکثر شرکت های دولتی و سازمان های دولتی و بخش های خصوصی باب شده و اسمش هم زرنگی و زبلی تعبیر می شود متاسفانه