برنامه توسعه فردی
بسیاری از دوستانی که در کارگاههای مختلف توفیق حضور در خدمتشان را داشته ام، برنامه یا روشی میخواهند که برای توسعه فردی برنامه ریزی کنند. این برنامه را در جای جای این وبلاگ نوشته ام، اما طبق توصیه بعضی از این دوستان، فکر کردم خوب است که این فرایند را یکجا قرار دهم. اما این به معنی کامل بودن این فرایند نیست. مطالعه و جستجو کمک میکند که خود را بهتر پیدا کنیم و یادمان باشد که برنامه خوب و بد ندارد، اصول باید رعایت شود اما برنامه هر فردی، برای خود او بهترین است.نوشته های مرتبط به موضوع توسعه فردی را به این ترتیب میتوانید مطالعه بفرمائید:
در پیمودن این مسیر، حتما سوال خواهید داشت، آنها را همینجا بنویسید تا با همفکری دوستان دیگر، به آنها پاسخ دهیم.
همانطور که عرض شد، برنامه شما، خاص شماست. آینده شماست، بنابراین با برنامه دیگران فرق خواهد داشت.
چون شما فرق دارید، چون شما یکتا هستید، چون ارزشها و نیازها و آرزوهای شما با دیگران فرق دارد. آنچه برای شما دست یافتنی و تکراری است، برای دوست دیگری ممکن است یک آرزو باشد.
یافته ها، شخصی هستند، نیازی نیست که آنها را به اشتراک بگذارید، اما میتوانید در مورد ابهامیتان، صحبت کنید (اگر مایل بودید)
بهترین راه مواجهه با آینده، آن است که آینده تان را خودتان خلق کنید. شما امروز حاصل تفکرات و اقداماتی هستید که 2-3 یا 5 سال قبل انجام داده اید. آینده هم همینطور است. حاثل اقداماتی است که امروز انجام میدهید. پس ارزش فکر کردن و تمرکز را حتماً دارد.
سربلند باشید
اوایل هفته با مفهومی به اسم OKR آشنا شدم که تقریبا همین هدفگذاری به شکل SMART هست، ولی توصیفش کمی برام ملموستر بود.
http://felipecastro.com/en/okr/what-is-okr/
دوست داشتم نظر شما رو هم در این باره بدونم؟
سلام
Okr و smart دو نگاه و موضوع موازی هستند. در حوزه okr قریب دو سال است که همراه با مدیران چند سازمان، تحقق اهدافشان را پیگیری میکنیم.
آدرسی که نوشتید یکی از سایتهایی است که در این حوزه هست. در سایت در مورد این موضوع کمی نوشته ام. به زودی بیشتر خواهم نوشت.
OKR به نظرم برای رسیدن به اهداف ابزار خوبی است، یعنی خیلی خوب است ولی برای پرداختن به آن مقدماتی لازم است.
سربلند باشید
تو تجربههای شخصیم، دو هدفگذاری مشخص داشتم که تونستم در طول زمان مناسب (۱-۲ سال) بهشون برسم. و البته تعدادی هدف که به مرور زمان فراموششون کردم.
فرقی که اون دو هدف با بقیه هدفها داشتن این بود که هر دو ملموس بودن، و برای رسیدن به هر دو ذوق داشتم!
هدفها چیز خاص و باارزشی نبودن، ولی در اون برهه از زمان برام لذتبخش بودن. مثلا یکیش خرید یه ماشین بود، وقتی که دانشجو بودم و درامد خاصی نداشتم. زمان گذاشتم و گفتم من تا فلان تاریخ با پول خودم ماشین میخرم و خریدم.
الان یه مشکلی که با هدفگذاریم دارم اینه که لزوما چیزی نیست که باهاش هیجان زده باشم!
مثلا «آرزو»م اینه که پادپُرس یه کسب و کار موفق و جهانی مثل گوگل شه. بعد میام این رو تبدیل میکنم به یه «هدف» برا سال آیندهی پادپُرس. و این «هدف» رو به «ریز-هدف»هایی تبدیل میکنم.
بعضی از این ریز-هدفها به خودی خود هیجان انگیز نیستن، هدف بزرگتر هم خیلی ملموس نیست.
ایا ریز-هدف درست گذاشته نشده؟ یا به روشهای دیگه باید ذوق رو ایجاد کرد؟
ممنون از اشتراک این تجربه و این حس
ذوق وقتی ایجاد میشود که هدف به ارزش وصل باشد، هست؟
چرا خوب است که پادپرس، گوگل بشود؟
چه چیز دیگری میتواند جایگزین آن شود؟ چقدر پول؟ چقدر دوستی؟ چه جور محبتی ؟ و …..
وقتی ذوق نیست یک جای کار اشکال دارد. باید گامها را مرور و مرور کنید آنها که ذوق ایجاد میکند را از بقیه جدا کنید و تعداد زیادی چرا برای خودتان باز کنید.
تا چرا ها را جواب نداده اید، نباید جلو بروید
قرار نبست مشق بنویسید، باید خودتان را دوباره کشف کنید
سربلند باشید
من وقتی به چیزهایی که خوشحالم کردن یا بهشون افتخار کردم فکر میکنم فقط ۱ یا ۲ مورد برای یکسال گذشته بوده و بقیه موارد، که اونا هم بیشتر از ۷یا ۸ تا نمیشن، برای سالهای گذشته هستن. آیا من مشکل شاد نبودن دارم؟ این نشونه بدی هستش؟
سلام
لزوماً مشکل از این نیست که شما شاد نیستید، شاید متوجه نیستید که شاد میشوید، یا از شاد بودنتان لذت نمیبرید که در ذهنتان ثبت شود.
اگر همان یک یا دو مورد را بکاوید، شاید بتوانید آنها را تکرار کنید.
به نظرم در این موارد باید کمی خودتان را در خودتان جستجو کنید و خودتان را پیدا کنید.
گاهی خودمان را گم میکنیم و نمیدانیم که چرا این کارها را میکنیم و کارهایی که به سادگی میتوانستند شادمان کنند را انجام نمیدهیم.
برای خودتان وقت بگذارید و به خودتان فکر کنید.
به راههای ساده ای برای شاد شدن، بیشتر فکر کنید و بیشتر در پی راههای ساده باشید.
سربلند باشید