اطلاعات : حق، ارزش
این روزها بحث اطلاعات افراد در کشور ما هم موضوعی داغ است. یکی از خبرگزاریها هم گزارشی در این خصوص تهیه کرد که از صدا و سیما هم پخش شد. گزارش تکان دهنده بود، در یک مکالمه تلفنی، با ارائه شماره ملی فرد، اطلاعات عجیب و غریبی از فرد به گزارشگر ارائه شد. این موضوع سالهاست که به عنوان حریم خصوصی در دنیا هم مطرح است. این نونشته را به این موضوع اختصاص داده ام.
این روزها خیلی باب است که وقتی برای کارهای ساده اقدام میکنید، اطلاعات شخصی شما را بدون هیچ ملاحظه ای از شما طلب میکنند. خریدی انجام میدهید، شماره همراه و آدرستان را میخواهند، میخواهید در سایتی ثبت نام کنید، شماره ملی شما را میخواهند، میخواهید برای استخدام فرم پر کنید، آدرس و نام بستگان و شماره ملی تان را میخواهند، میخواهند در یک گروه شبکه احتماعی عضو شوید، اطلاعات شغلی و شناسنامه ای شما را طلب میکنند و …. بگذریم که خرید که میکنید، رمز کارت بانک شما را هم میپرسند. ما هم کمتر به این موضوع توجه میکنیم. اما باور کنید که این حریم خصوصی من و شماست و گذشته از این، تجمع این اطلاعات در یک جا، جائی که چندان هم ممکن است رسمیت نداشته باشد، میتواند متعاقبات داشته باشد.
نکته مهم این است که این تجمع اطلاعات هم برای من و شما خطرناک میتواند باشد، هم برای دریافت کننده میتواند ایجاد مسئولیت کند. مسئولیتی که شاید خودشان هم متوجه نباشند.
درخواست اطلاعات افراد در حد کفایت ممکن است مجاز باشد، اما بیش از این برای دریافت کننده، مسئولیت دارد و گذشته از آن مجاز هم نیست. مثلاً وقتی که شما میخواهید در سازمانی تقاضای استخدام بدهید، سازمان نمیتواند کد ملی شما را بخواهد. گرچه زمانی که فرایند استخدام به مرحله مشخصی رسید، اطلاعات هویتی شما مورد نیاز است و آن زمان نیاز خواهد بود.
یا حتماً در شبکه های احتماعی ملاحظه کرده اید که به شما پیشنهاد میشود که برای عضویت در فلان گروه تخصصی، شماره همراهتان را ارائه کنید. یا ایمیل خود را وارد کنید، یا نام موسسه و سمت خود را اعلام کنید. گرچه من بر این باورم که این افراد میتوانند این اطلاعات را بخواهند اما من هم به عنوان یک کاربر فرضی میتوانم این اطلاعات را ارائه نکنم. اینکه چه بر سر این اطلاعات میآید، اینکه وقتی با کمال تعجب نامه ای دریافت میکنید که نام و نشان و سمت و نام سازمان و … خودتان را به دقت در آن میبینید، چه حس و حالی دارید و نمیدانید و شاید هم نمیتوانید اثبات کنید که این دو به هم چه ربطی دارند، بماند. اما آیا واقعاً سازمانها و افراد حق دارند چنین اطلاعاتی را از شما دریافت کنند؟ به نظرم حق ندارند و اگر بخواهم کمی پیش بروم، به نظرم دریافت چنین اطلاعاتی اقلاً نیازمند طی مراحلی قانونی است.
البته برخی از این دریافت کنندگان توضیحاتی در مورد این اطلاعات میدهند. مثلاً فروشندگان میگویند که میخواهیم شما را از حراجیهای آتی مطلع کنیم، یا سازمانها میگویند که میخواهیم مطمئن شویم که با یک فرد واقعی مواجه هستیم، یا گروههای شبکه مجازی میگویند که میخواهند از حضور افراد مرتبط با حوزه فعالیت گروه مطمئن شوند. همه اینها میتواند درست باشد، اما کاربر هیچ وسیله ای ندارد، آنها هم هیچ تعهدی نمیدهند که این اطلاعات مورد استفاده سوء یا غیر مجاز قرار نگیرند.
خلاصه کلام اینکه احترام به حقوق شهروندی یک اصل است و ما میتوانیم این را از خودمان شروع کنیم. اطلاعاتی که مجوزی برای دریافتش نداریم را نخواهیم، به خودمان اجازه ندهیم که به این راحتی وارد حریمی شویم که نه حقی نسبت به آن داریم، نه میتوانیم تعهدی نسبت به افشای آن اطلاعات را بپذیریم. اگر حاضر نباشیم این تعهد را بپذیریم، به نظرم این اقدام ما محل اشکال خواهد بود و طرف مقابل این حق را خواهد داشت که نسبت به استیفای حقوق قانونی خود اقدام کند.
از حق که بگذریم، ارزش اطلاعات مطرح میشود. امروزه سایتهای مختلف به بهانه های مختلف تلاش میکنند که علایق من و شما را دریابند تا بر آن اساس اطلاعات لازم شما را به موقع در مقابل چشمتان قرار دهند. حتماً شما هم این خبر را خوانده اید که مدیر یک گروه شبکه مجازی اعلام کرده که ارزش یک گروه با تعداد زیادی عضو، رقم قابل توجهی است. خدا عمرش بدهد که با این صراحت این مسئله را عنوان کرده و مثلاً نگفته که قصدش سرگرم کردن آدمها بوده نه چیز دیگر. خبر دیگری هم مدتها پیش بود که یک شرکت با استفاده از کد ملی افرادی که به شرکت مراجعه کرده بودند، فاکتورهای جعلی صادر کرده و آنها را هم دچار دردسر کرده است.
گوگل دنیایی هزینه میکند که علایق شما و حتی رفتارهای کاربران را شناسائی کند. کلی هم اقدامات پشت پرده احیاناً دارد که ما از آنها بی خبریم و هر از گاهی در مورد آنها میشنویم. همه اینها به ما اهمیت اطلاعات شخصی را نشان میدهد.
اما راستش مشکل من با اینها نیست، اینها انتخاب من و شماست که اطلاعاتمان را بدهیم یا ندهیم، مشکل من با نفس درخواست است. اینکه یک فروشنده به خود اجازه دهد که از شما اطلاعات شخصی تان را بخواهد و اینکه مدیرش به صرف اینکه یک سیستم ارتباط با مشتری دارد، به خود اجازه دهد که اطلاعات مشتریان را در آن قرار دهد و هیچ تعهدی هم نداشته باشد که چه کسانی به این اطلاعات دسترسی دارند.
البته این دوستان مختارند که این اطلاعات را بخواهند و کاربران هم مختارند که اطلاعات را بدهند یا ندهند. همیشه این ما هستیم که انتخاب میکنم.
سربلند باشید
سلام.
شاید این ما هستیم که به اهمیت اطلاعاتی که در اختیار دیگران قرار میدهیم، واقف نیستیم و شاید این آنها هستند که در قبال اطلاعاتی که از ما گرفتهاند، احساس مسئولیتی ندارند. هر چه هست به نظر من باید فرهنگ و آگاهیهای عمومی در این مورد افزایش یابد.
سلام
موافقم که فرهنگ سازی لازم است. در این راه هم به نظرم رسید که ما هم باید نقش خود را ایفا کنیم. از توجه شما متشکرم.
سربلند باشید