مسئولیت یا تقصیر
در نوشته جعبه سیاه بدجنس، پیشنهاد کردم که فرض کنیم عوامل بیرون از ما در قالب یک موجود ناشناخته که اسمش را جعبه سیاه گذاشتم، جمع شده اند و قصد دارند و ماموریت دارند که نگذارند که ما موفق شویم یا به اهدافمان برسیم (اینجا).
ممکن است چنین حسی این برداشت را به ما بدهد که ما در تمام ناکامیهای زندگی مان مقصر هستیم و این برداشت، میتواند کلی حس منفی به ما بدهد. این نوشته را به اصلاح چنین برداشتی اختصاص داده ام.
این موضوع به نوعی هم به نوشته قبلی در مورد خوش بین و بد بینی ربط دارد.
وقتی قرار است من در مقابل تمام عوامل مقاوم بیرونی نقش خود را از یاد نبرم، ممکن است در یک شکست چنین گفتگوئی با خودم داشته باشم (با پوزش برای تندی این نوشته):
خاک بر سرت که این بار هم شکست خوردی. تو اصلاً عرضه نداری، همان بهتر که در همین جا که هستی بمانی.
این گفتگوئی است که تمام تقصیرها را بر گردن من می اندازد، اما هیچ بوئی از سازندگی نبرده است. این برخورد با خودمان خیلی غیر منصفانه و خیلی مخرب است. برای ما هیچ انگیزه ای باقی نمیگذارد. اصلاً به ما حقی نمیدهد که کاری بکنیم.
اما در همین شکست هم من میتوانم مثبت بمانم و به سازنده بودن فکر کنم. من میتوانم با خودم بگویم:
این بار هم نشد، اما عیبی ندارد، تا وقت هست باید راه دیگری پیدا کنم. من یک بار دیگر هم از مشکلات عبور کرده ام.
برداشت دوم بهتر است یا اولی؟ شما معمولاً از کدام راه یروید؟
توجه داشته باشید که در هر دو حالت شما محور اقدامات و نتایج هستید، تمام مسئولیت هنوز هم با شماست، جعبه سیاه هنوز هم هست و هنوز هم بد جنس و قوی است، اما در نگرش دوم شما مسئول اقدامات هستید و هنوز دنبال راهکار هستید، در حالیکه در نگرش اول، شما یک زورق شکسته بیشتر نیستید که دائم به صخره ها برخورد میکند و در هر برخورد ضعیف تر و شکسته تر میشوید.
پیشنهادم این است که دنبال راهکار باشید، و از وجود راهکار برای هر مشکلی که با آن مواجه هستید یا بوده اید، دلسرد نشوید. خراب کردن دنیا بر سر خودتان، سودی ندارد.
جعبه سیاه هست، از من هم قوی تر است، اما من هم میتوانم تلاش کنم، میتوانم قوی تر شوم، جعبه سیاه میتواند حریف تمرینی من باشد، نه اینکه تسلیم قدرت او شوم.
نگاه شما به مسائل چگونه است؟ مقصر یا مسئول؟ سرافکنده و تسلیم یا قوی و جنگجو با شرایط؟
سربلند باشید
سلام
حتما مسئولیم. چون انسان حق انتخاب دارد ونکته مهم این است که آن جعبه سیاه ما را وادار به اخذ تصمیم میکند. چه بسا اگر آن جعبه سیاه نبود، ما به فکر راه حل جایگزین نبودیم.
برای هر مسئلهای حتما راه حل بهتری هست وگرنه باب نوآوری باید برای همیشه مسدود شود. تفاوت انسانها در کشف این راههاست و همین امر به پویایی فکر و خلاقیتش میانجامد.
سلام
گاهی پذیرش این مسئولیت تبدیل به احساس گناه میکند. همانطور که شما توضیح داده اید، خوب است که بلافاصله پس از این پذیرش، در پی راهکار برای بهبود باشیم و امکان بهبود را باور کنیم، با تکیه بر نقاط قوتی که در خود سراغ داریم و باید این نقاط را بشناسیم.
سربلند باشید