ریزش نیرو زیاد است؟
اگر ریزش نیرو در سازمان شما زیاد است، اگر نیروهایی که به زحمت جذب میکنید، خیلی زود سازمان شما را ترک میکنند، دو توصیه دارم: نخست اینکه خیلی نگران نباشید، شما تنها نیستید. دوم اینکه در مرحله جذب به نکاتی که ممکن است فرد را آزار دهد، بیش از مواردی که ممکن است برایش جذاب باشند، تاکید کنید!
این یک واقعیت است که در آگهی های استخدامی و گاهی تصاویر و ویدیوهایی که برای بازاریابی نیروها هم ساخته میشوند، تنها به جنبه های جذاب سازمان اشاره میکنند. حالا شما خودتان را به جای داوطلب استخدام شده بگذارید. او برای خودش رویاهایی ساخته که ما هم با آن اقدامات بازار یابی (عمدتاً ناخواسته) به آن دامن زده ایم و فرد با همان رویاها، بدون آنکه برایش روشن شود که داستان واقعی تر چیست، بخش دلچسب و غیر دلچسب سازمان چیست و کجاست، وارد سازمان میشود.
آنچه در حقیقت رخ میدهد این است که این فرد تا مدتی به قول خودمان “گرم” است و شوق یافتن کار نمیگذارد ببیند. کم کم با واقعیتهای سازمان ما آشنا میشود. در می یابد که نوآوری چنان نیست که گفته بودیم، آن قدر که او برداشت کرده بود، چابک نیستیم، چنان که او انتظار داشت، دیده نمیشود، درک ما از دیده شدن پیز دیگری است و اقعیت های سازمانها (همه سازمانها) با رویا و ایده آل فاصله دارد.
او دلسرد میشود، یا غر میزند یا در پی کاری دیگر است و ما هم که خرسندیم که نیرویی که میخواسته ایم را یافته ایم، متوجه افت راندمان او میشویم و این را به حساب ناکارآمدی اش میگذاریم. ما بازخواستش میکنیم و او هم توجیه میکند که احساس میکند، گول خورده است.
تاکید میکنم که این مسئله خاص کشور ما نیست.
اگر از ابتدا برایش توضیح دهیم که مثلاً ما سازمان کوچکی هستیم، اگر در پی برندهای بزرگ است، بهتر است شانس خود را جای دیگری آزمایش کند. مثلاً ما سر وقت آمدن برایمان مهم است، اگر میخواهد آزادتر باشد، بداند که اینجا آزرده خواهد شد. و ….
ما در این شرایط ممکن است نیرویی خوب را در ابتدای کار از دست بدهیم، اما از هزینه های یک استخدام بد، که از یک اخراج یا ترک سازمان، بد تر و بیشتر است، خود را و او را مصون کرده ایم.
جان کلام اینکه از کاستیها و محدودیتهای سازمان خود سخن بگوئیم و در آگهی های استخدامی، صادق و شفاف باشیم. هم خوبی ها را برجسته کنیم هم محدودیتها را و به داوطلبان اجازه بدهیم که با چشم باز انتخاب کنند.
یکی ا زمهمترین نکاتی که میتوانیم و به نظرم باید بر آنها تاکید و تکیه کنیم، جنبه های “چطور” انجام دادن کارهاست که به شایستگیها و مهارتهای نرمی که انتظار داریم بر میگردد. باید اینها را بدانیم و شفاف مطرح کنیم. این در حالیست که ما بیشتر بر “چه کاری” باید انجام شود، تاکید میکنیم که نه به نفع ماست و نه داوطلب استخدام.
شما در این حوزه چه تجربه ای دارید؟ و چه فکر میکنید؟
سربلند باشید
موضوعی که مطرح کردید بسیار ارزشمنده ولی دغدغه شرکت ها نیست. جون بعضا بعضی از شرکت ها تمایل دارن تا کارشون تا یک ماه آبنده را بیفته و کاری به عواقبش ندارن ….سیستم از این ستون به ستون دیگر
سلام
متاسفانه از این دسته سازمانها هم در تمام دنیا هستند. منظور من این دسته نبودند. کسانی بودند که هزینه های واقعی استخدام های بد برایشان مهم باشد.
سربلند باشید
بنده روزی متوجه شدم که جایم در شرکت سابقم نیست که برای اینکه افزایش حقوق سالانه ام خنثی بشه به بهانه ای ۵۰ تومن از حقوقم کسر کردند. نتیجه؟ یکماه بعد شرکت را رها کردم و به جای دیگری رفتم.
۵۰ تومن در مقابل چیزی که میگرفتم بسیار ناچیز بود، اما من را متوجه روحیه ی مدیران شرکت کرد. اینکه هرچه خالصانه برای کارفرما کار کنیم، آنها همیشه چرتکه به دستند و عاقبت اخلاص با کارفرما پشیمانی است :)
سلام
ممنون از طرح موضوعتان
به نظرم خوب است که برچسب نزنیم، نه سازمان به کارکنان به خاطر چند کارمند ناباب، نه کارکنان به سازمان یا مدیران برای چند مورد ناپسند.
شاید به جای برچسب زدن که سودی ندارد، گفتگو کمک کننده تر باشد. مثلا شما به آنها میگفتید که از این کار شما آزرده شدم یا توقع نداشتم و البته ممکن است اثر نکند گاهی هم ممکن است آدمها به شدت بدی کاری که میکنند واقف نباشند.
مثبت نگاه کنیم احتمال اثربخشی بیشتر است.
سربلند باشید