حد ضرر در تعامل
بازار بورس به میزان زیادی تابع رفتار خریدار و فروشنده است. وارد شدن به این مبحث موضوع این نوشته نیست، اما نکته ای که توسط بسیاری از دوستان در حوزه سرمایه گذاری در رابطه مطرح شده، انگیزه تقدیم این نوشته است.در چند روز گذشته به دفعات دوستانی را دیده ام که میگویند تا کجا باید برای حفظ یا تداوم یک رابطه حتی برای ایجاد آن با فردی که مطلوبمان نیست یا انرژی منفی میدهد یا … سرمایه گذاری کرد؟ و میگویند که ما ترجیح میدهیم که از این رابطه صرفنظر کنیم.
ابتدا بیائید قبول کنیم که وقتی ما عدم رابطه را به عنوان یک ابزار مواجهه، یاد گرفتیم، خیلی نمیتوانیم میزان و محل مصرف آن را مدیریت کنیم و چون ساده ترین راه است، بیشتر آن را به کار خواهیم برد. این عارضه سبب میشود که به مرور دایره ارتباطات ما محدود و محدودتر شود. بنابراین اولین نکته این است که این راه را یا نگیریم.
نکته دوم این است که به این موضوع باید به شکل یک ابزار توسعه ای نگاه کنیم. هر قدر من بتوانم با افراد سخت تری ارتباط برقرار کنم، فرد توسعه یافته تر و موفق تری خواهم بود. یک مشتری بد اخلاق، یک همکار سخت، یک رئیس تند، نمونه هایی از افرادی هستند که رفتارهای سخت آنها میتواند به من انگیزه بدهد که از آنها دوری کنمو بدیهی است که از نداشتن رابطه با هریک از اینها، ضررهایی ممکن است متوجه من شود و البته داشتن ارتباط با هر یک میتواند منافعی برایم به همراه آورد.
اما بورس…
در بازار سرمایه یا زبان ساده تر بورس، وقتی به قول دوستان سیگنالی برای خرید میدهند، معنی اش این است که شرایط در این سهم چنان است که احتمال سودی در خرید آن متصور است. در این هنگام تحلیلگران اصطلاحاً سیگنال خرید میدهند.
اما سیگنال خرید یک اعلام نیست، اطلاعاتی هم لازم است همراه سیگنال خرید داده شود. یکی از این اطلاعات مفهومی تحت عنوان “حد ضرر” است. حد ضرر قیمتی پائین تر از قیمت فعلی سهم است که اگر سهم به آن قیمت برسد، پیشنهاد سیگنال دهنده این است که سهم خریداری شده را با پذیرش مقداری ضرر (که به طور طبیعی تفاوت مبلغ خرید و آن مبلغ است) بفروشید تا از ضرر بیشتر جلوگیری کنید. توصیه اکید این است که حتماً در هر خریدی یک حد ضرر با هر منطقی که استراتژی فعالیت شما در بازار و روحیات شما ایجاب میکند، داشته باشید. اگر سهم را در این حد نفروشید ممکن است اصطلاحاً سرمایه شما آب شود.
در رابطه هم همین است. وقتی با فردی یک درگیری منفعتی دارید، مثل رئیستان، یا همکارتان، یا حتی همسرتان، شما یک بودجه برای آن منفعت دارید که آن بودجه صرف ایجاد یا حفظ آن رابطه باید بشود. برای این تعاامل باید یک حد ضرر داشته باشید که اگر به آن حد رسیدید، آن رابطه را با پذیرش ضرر، رها کنید. انگیزه پذیرش آن ضرر هم منفعتی است که از آن رابطه انتظار دارید. این منفعت ممکن است مالی یا روحی باشد.
بدون تردید شما برای روابط مهمتر، حد ضرر را دورتر از هزینه اولیه قرار میدهید و مثلاً برای حفظ رابطه با همسرتان حاضرید بیشتر از یک مشتری سرمایه گذاری کنید. اما این حد ضرر وجود دارد، گاهی دانسته و گاهی ندانسته، گاهی آگاهانه وگاهی خیر. اما حتماً هست.
وقتی هم که احساس میکنید در رابطه ای سخت ضرر کرده اید علت آن است که به هزار دلیل، با عبور از حد ضرر، هنوز در رابطه مانده اید.
قبول دارم که این یک دیدگاه کمی زیادی مالی و مادی است، اما واقعیت این است که این حد در عمل وجود دارد. شاید این نگاه به ما کمک کند که یاد نگیریم که هر سیگنال خریدی را رد کنیم و بگذاریم سرمایه مان (سرمایه مالی در بورس و روانی در روابط) از سوی دیگری از بین برود. باید باور کنیم که اگر در بازار رندگی معامله رابطه ای نکنیم، تنها میشویم و درست مثل وقتی است که دارائی مان را بگذاریم زیر بالشتمان.
حد ضرر شما در روابطتتان با دیگران کجاست؟ واکنش شما به سیگنالهای برقراری ارتباط چیست؟
سربلند باشید