نقش ما، در فاجعه پلاسکو
فاجعه پلاسکو داغی عظیم بر دلهایمان نهاده است. داغی که به این زودیها از دل ما شاید، اما از دل آنها که عزیز از دست داده اند، به زودی زدوده نخواهد شد. برای شخص من این داغ یکی از بزرگترین و درد آورترینهای عمرم بود. راستی این فاجعه از کجا آمد؟ این نوشته، به نگاهی به نقش خودمان در بروز چنین فجایعی اختصاص دارد، به این امید که هر یک ما با ایفای نقشی، از تکرار این حوادث تلخ جلوگیری کنیم.از ساختمان گفته میشود که قدیمی بوده است. که تجهیزات ایمنی نداشته اشت، که محل انبارش کالاهای مستعد احتراق بوده است، از مخزن گازوئیل صحبت میشود، از کوتاهی مسئولین هم سخن زیاد است که من نمیدانم قانون در این باب چه میگوید. اما سخنم این است که اگر این فیلم ترسناک را به عقب برگردانیم، چه میتوان کرد؟
در این ساختمان به موجب مفاد قانونی و ضوابط طراحی، نباید آن حجم از لباس انبار میشد. حجم مواد اولیه ای چنان، در ساختمانی حتی بهتر از این هم خطرناک است و خلاف مقررات قانون ساختمان. اما سوالم این است که آیا فقط این دسته از خلافها در این ساختمان است که رخ میدهد؟ آیا آنها که این اجناس را انبار میکردند، نمیدانستند که این کار خطرناک است؟ همه میدانیم و آنها هم میدانستند. پس چرا؟
بیائید به خودمان نگاه کنیم.
وقتی چراغ راهنمائی به نظرم زیادی قرمز مانده، به خودم اجازه میدهم از آن عبور کنم. وقتی خیابان خلوت است، به خودم اجازه میدهم در محل ممنوعه پارک کنم، یا دور بزنم. وقتی فشار گاز کم است، به خودم اجازه میدهم رگولاتور را دست کاری کنم. وقتی مدیرم به من کار ارجاع نمیدهد، به خودم اجازه میدهم کاری دیگر کنم. وقتی آب تصفیه شده گران است، به خودم اجازه میدهم چاه حفر کنم و آب چاه را در این وانفسای بی آبی جهانی، در کوچه رها کنم. وقتی کالائی گران است، یا قاچاق است، به خودم اجازه میدهم که آن را بخرم. خلاصه به خودم اجازه میدهم در مورد قانون، قضاوت کنم. چرا؟
قانون ضعف دارد؟ درست اجرا نمیشود؟ دیگران سودهای هنگفت میبرند؟ سر من بی کلاه میماند؟ ساختمان بغلی هم ناامن است اما همین کارها را میکند؟ فلانی رشوه میدهد یا میگیرد؟ اینها مجوز های من برای عبور از قانون هستند؟ میتوانند باشند؟
امروز که چند روزی پس از این فاجعه به محل کارمان آمده ایم، وضع خودمان را با آنها که چهارشنبه به پلاسکو آمدند، مقایسه کنیم. راستی اعمال و رفتار من، چقدر با آنها فرق دارد؟ مدیرانی که از لیاقتشان نه میدانم و نه در این شرایط مهم است که چقدر لایق هستند یا خیر، با من چه میتوانند بکنند؟
دوستان عزیزی که این نوشته را میخوانید. بیائید یک بار به مسئولیت خودمان فکر کنیم. میدانم شما هم آزرده خاطرید، میدانم که دلهایتان به درد آمده است. سوالم این است که من و شما چه میتوانیم بکنیم؟ در سازمانهای ما چه خبر است؟ چقدر به فکر هستیم؟ چقدر خوب کار میکنیم؟ در فضای مجازی نوشته بودند که اگر تو یک تعمیرگاه داری، باید پیچ را درست ببندی. شاید خنده دار باشد، اما یک واقعیت است که هر یک از ما میتوانیم بهتر کار کنیم، به اصول ایمنی پای بند باشیم.
چرا به ساختمان پلاسکو انشعاب گاز داده نشد؟ و ما برای چند ساختمان غیر ایمن، با افتخار و چه بسا با قلب واقعیت، انشعاب گاز را گرفته ایم و پیروزمندانه به آن میبالیم؟ چند ساختمان در تهرانی که در آستانه زلزله است، با بتنهایی ساخته شده اند که مقاومت کافی ندارند؟ این بتنها را من و شما ساخته ایم و مصرف کرده ایم. کیفیت جوشکاری در چند ساختمان در این شهر، مناسب نیست؟ چه کسی آنها را جوش داده و چه کسی استحکام آنها را تائید کرده است؟
مرادم این نیست که مسئولین را کنار بگذاریم، آنها به مراجعی دنیوی یا اخروی پاسخگو خواهند بود، گرچه این پاسخگوئی و حتی مجازات هم آن آتش نشانان غیور را به ما و خانواده های داغدارشان باز نخواهد گرداند. اما موضوعم این است که نقش خود را دریابیم و به اندازه سهم خود، موثر و مسئول باشیم.
نشانه رفتن انگشت اتهام به دیگران، شاید چند صباحی ما را آسوده و آرام کند، اما واقعیت را تغییر نخواهد داد.
هریک از ما، هر کجا که هستیم، هر کاری که میکنیم، هر کاری، اگر کمی بهتر و مسئولانه تر کار کنیم، فضا برای خلاف کاریها و کوتاهی های احتمالی تنگ تر خواهد شد. هر کس در چنان جامعه ای برای خلاف کردن و عبور از قانون، هزینه به مراتب بیشتری باید بپردازد. وقتی ما این هزینه را با خطاهای کوچک خود کم و کمتر میکنیم، به نظرم هر یک از ما هم باید پاسخگو باشیم.
از کارهای کوچک شروع کنیم.
- نوشته بودند امسال مواد منفجره چهارشنبه پایانی سال را نخریم. نخریم تا حادثه رخ ندهد.
- تند نرانیم تا در جاده های نه چندان امن، حادثه رخ ندهد.
- قانون را رعایت کنیم، تا بی قانونی تبدیل به یک فرهنگ نشود.
- آتش نشانهای عزیز ما، جوانان غیوری که سخت به آنها مدیون هستیم، فدای بی قانونی شدند.
بیائید با هم عهد کنیم که در همان حوزه کاری خود، بی قانونی نکنیم و قانون مداری را به جای بی دست و پا بودن و بی عرضه بودن، تبدیل به یک ارزش کنیم.
هر یک از ما نقش داریم، بیائید با هم این نقش را ایفا کنیم. از کارهای کوچک شروع کنیم. همین دور و بر ما کارهای زیادی هست که میتوانیم نکنیم. میتوانیم بخواهیم که بی قانونی نکنند. در منرل، در محل کار، در خیابان، در محلهای عمومی، به قانون احترام بگذاریم. قانون فصل الخطاب است و باید باشد.
سخن پایانی ام این است که یافتن مقصر، که باید یافته شود، گوش زد کردن کاستی ها، که باید روشن شوند، و نصحیت و خطابه، کمتر ممکن است به پیشگیری از تکرار این فجایع منجر شود. به گمانم خوب است در پی راهکارهایی باشیم که بتوانند عملی شوند. اگر نسخه ای برای مدیری میپیچیم، اگر نصحیتی میکنیم، هر یک از ما، به نظرم خوب است که نقشی در آن برای خود بیابیم و بگوئیم که “من” چه کمکی خواهم کرد و به آن متعهد بمانیم.
مسئله را درست تعریف کنیم، و مسئله را حل کنیم، هر یک، با هر ابزاری که داریم و هر کمکی که میتوانیم بکنیم.
دلم سخت گرفته از جان جوانانی که در این حادثه از دست رفتند. به پاس خون و شجاعت آنها، کاری نکنیم که روزی گروهی دیگر پای سوز کوتاهی های ما شوند.
یادشان گرامی
سربلند باشید