شیوهی کار با شما
در کارگاههای “نقش رفتار” اولین سوال در بخش خودآگاهی این است که چقدر میتوانید در مورد خودتان بنویسید؟ (اسلایدِ فوق) از شرکت کنندگان در کارگاه میخواهم که راهنمای کار با خودشان را مثل یک User Manual که برای یک دستگاه یا نرم افزار نوشته میشود، بنویسند. به نظر خیلی آسان است. اما آن قدر که به نظر میرسد، آسان نیست. در مقابل، بسیار کاربردی است. امروز آقای دنیل پینک در پست تصویری وبلاگش به همین موضوع پرداخته است. که دیدگاه ایشان را در این مورد به اشتراک میگذارم.آقای دنیل پینک که پیشتر در مورد کتاب و Ted Talk ایشان نوشته ام، محتوای بسیار خوبی تولید میکند و نشر میدهد که در قالب فیلمهای کوتاهی در حدود 2 دقیقه هر از گاهی برای مشترکیناش ارسال میکند. قبلا هم نوشته های ایشان را نشر داده ام.
در این شماره ایشان به تهیه راهنمای کاربری فرد، با حضور یک مهمان متخصص (Abby Falik) در این حوزه، صحبت میکند. او میگوید که هدف از این کار این است که خودمان را بهتر بشناسیم و اطلاعات مناسبی از خودمان در اختیار همکارانمان قرار دهیم تا آنها هم بهتر ما را بشناسند و تشویق شوند که آنها هم این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهند و به این ترتیب سطح تعامل میان ما به اثربخشی بیشتر و آزارندگی کمتر برسد. نکته جالب این است که مهمان برنامه وجود چنین راهنمائی را به خصوص برای رهبران سازمانی توصیه میکند. هم خودشان برای خودشان تهیه کنند، هم از همکارانشان بخواهند که این راه تهیه کنند و با هم و با ایشان به اشتراک بگذارند. او میکگوید انسانها هم یک سیستم عامل دارند که باید آن را بشناسند و روش کار با آن را با دیگران به اشتراک بگذارند.
برای تهیه این راهنما، باید زمان مناسبی را در خلوت و آرامش به این کار تخصیص دهید تا بتوانید واقعا و عمیقا به خودتان فکر کنید. در این شرایط 4 سوال از خودتان بپرسید:
- به چیزهایی فکر کنید که به شما انرژی میدهند یا از شما انرژی میگیرند. چه چیزهایی است که به شما انرژی میدهند؟ در محیط کار؟ در تعاملات؟ در اطرافیان؟ مثلاً نظافت، مثلاً نظم، مثلاً انعطاف در زمان یا دریافت توضیحات کامل و …. و آنها را در یکی دو پاراگراف بنویسید و اگر بتوانید مثال هم بزنید که احتمال درک آن توسط دیگران، بیشتر و بیشتر میشود. به تصاویر ساده ای که در راهنماهای کار با دستگاهها هست، فکر کنید و اگر میتوانید تصاویری ساده، حتی خنده دار، شبیه آنها ترسیم کنید. کیفیت تصویر خیلی مهم نیست، اگر هم میل ندارید، از ترسیم تصویرها بگذرید.
- بهترین روش برای ارتباط با شما چیست؟ نوشته؟ پیامک؟ تلفن؟ رو در رو؟ مفصل؟ مختصر؟ چه ساعتی از روز؟ با هماهنگی قبلی که آماده شوید؟ یا درجا و بدون هماهنگی و پیش آگاهی دادن؟ و … برای این هم اگر میتوانید تصویر درست کنید و یا مثال بزنید که مثلاً وقتی میخواهی در مورد …. با من صحبت کنید، ترجیح میدهم که فلان طور باشد… مثلا ابتدا به من ایمیل بزنید و موضوع را کمی باز کنید، یا با یک لیوان قهوه بیایید و من را به یک گفتگوی ساده دعوت کنید، یا با من مفصل صحبت نکنید، یا برای سوالهای من که کمی هم زیاد خواهد بود، آماده باشید یا …. میگوید به این ترتیب انگار شما به کسی که میخواهد با شما ارتباط برقرار کند، هدیه ای داده باشید، او را خوشحال میکنید و خودتان هم از روابط بهتر لذت خواهید برد. راستی شما وقتی از کار به منزل میروید، آماده تعامل هستید یا به اندکی زمان نیاز دارید؟ همسر یا فرزندان شما این را به روشنی میدانند؟
- موارد آزار دهنده شما کدامند؟ چی چیزی است که با مواجهه با آن حالی بد به شما دست میدهد؟ این موارد میتوانند یک لیست بلند را تشکیل دهند، چقدر خوب است که آنها را از منظر میزان آزارنده بودن، درجه بندی کنید. مثلاً داد زدن من را اذیت میکند، وقتی حرفم قطع میشود، اذیت میشوم، وقتی شنونده در زمان حرف زدن با من، کار دیگری میکند، خیلی اذیت میشوم و ….
- و نهایتا چهارمی این است که معمولاً دیگران در چه موردی در خصوص شما دچار سوء برداشت میشوند؟ مثلاً “مردم معمولاً فکر میکنند که من فردی بی نظم هستم، در حالیکه نظم برای من مهم است، اما نمیخواهم وسواسی به نظر برسم، یا مردم فکر میکنند که من بی ادب هستم، چون صریح هستم، اما من نمیخواهم کسی را آزار دهم، فقط فکر میکنم که حقیقت را باید صریح گفت تا بداند، مثلاً وقتی کسی دهانش بوی بد میدهد، من به او میگویم، چون فکر میکنم که باید صادق باشم، اما خیلی ها این را دوست ندارند. یا خیلی ها فکر میکنند که من فردی اجتماعی هستم و من را به جمعهایشان دعوت میکنند، اما واقعیت این است که من تنهایی و فکر کردن را بیشتر دوست دارم. و موارد دیگری که فقط خود شما به خوبی میدانید و مردم در مورد شما اشتباه میکنند و این اشتباه سبب آزردگی شما شده است.
نوشته پنجره جوهری هم در این مورد اطلاعات خوبی بدست میدهد.
برای اینکه اینها را بتوانید دقیق و درست بنویسید، باید حتما خوب به خودتان و تجربه های قبلی تان فکر کنید. این زمان را بگذارید تا بعدا مجبور نشوید زمانهای بیشتری برای ترمیم روابط آسیب دیده صرف کنید. باور کنید که این کار و این زمان خیلی ارزش خواهد داشت. به زمانهایی فکر کنید که صرف کرده اید تا به طرف مقابل بفهمانید که شما آنطور که او فکر میکند، نیستید، حالا میتوانید این نوشته را در اختیارش قرار دهید. روی جلد آن هم بنویسید:
من اینجوریام!
به تهیه این راهنما فکر کنید. به نظرم با این کار، در آینده میتوانید زمانهای کمتری صرف رفع سوء تفاهم ها کنید. البته فرهنگ ما و آقای دنیل پینک خیلی فرق دارد. شاید ما آن قدرها هم گشاده تعامل نکنیم. این را متوجه هستم. اما این به آن مفهوم نیست که هیچ چیز نداریم که بخواهیم در مورد خودمان به دیگران بگوئیم. حتماً چیزهایی هست که میتوان به دیگران گفت تا با آنها رابطه بهتری داشته باشیم. میتوانید از یک فضای امن، مثلاً یک دوست صمیمی یا اعضای خانواده شروع کنید. اما پیشنهاد میکنم که از جائی شروع کنید. چون تا خودتان ندانید که چه چیزی شما را اذیت میکند، و تا این موارد را با دیگران به اشتراک نگذارید، باید مرتبا آماده باشید که آزرده شوید و ارتباطاتان را از دست بدهید.
اگر شما هم در این مورد تجربه ای دارید به اشتراک بگذارید.
سربلند باشید
پی نوشت: اگر خواستید از زبان خود آقای پینک بشنوید، به این آدرس مراجعه کنید:
ممنونم
مثل همیشه عالی بود.
سلام و سپاس از لطف همیشگی جنابعالی
سربلند باشید