دستمزد عادلانه من چقدر است؟
علي نعمتي شهاب عزيز، باز هم مطلب جالبي را مطرح كرده كه اصلاً نميتوان از كنار آن گذشت. (اينجا) ، او ميپرسد كه “چگونه دستمزدمان را به عنوان يك فريلنسر محاسبه كنيم؟” در متن مطلب هم خودش راهكارهاي جالبي ارائه داده كه براي من بسيار قابل استفاده بود.
وقتي مطلب را ميخواندم ياد زماني افتادم كه خودم بارها مجبور شده بودم براي انجام كاري قيمت بدهم و حالا هم مجبورم به صورت شركتي براي كاري قيمت بدهم، گويا اصلاً زندگي دائماً پيشنهاد دادن است 🙂
اين خيلي خوب است كه پيشنهاد دهنده خوبي باشيم، يعني هميشه پيشنهادهاي خوبي (نه يكطرفه اي) ارائه دهيم، اين توانائي يك فرد است. اما در مورد مطلب آقاي نعمتي شهاب عزيز، چند نكته هم دارم:
علي نعمتي شهاب عزيز، باز هم مطلب جالبي را مطرح كرده كه اصلاً نميتوان از كنار آن گذشت. (اينجا)
، او ميپرسد كه “چگونه دستمزدمان را به عنوان يك فريلنسر محاسبه كنيم؟” در
متن مطلب هم خودش راهكارهاي جالبي ارائه داده كه براي من بسيار قابل
استفاده بود.
وقتي مطلب را ميخواندم ياد زماني افتادم كه خودم بارها مجبور شده بودم
براي انجام كاري قيمت بدهم و حالا هم مجبورم به صورت شركتي براي كاري قيمت
بدهم، گويا اصلاً زندگي دائماً پيشنهاد دادن است 🙂
اين خيلي خوب است كه پيشنهاد دهنده خوبي باشيم، يعني هميشه پيشنهادهاي
خوبي (نه يكطرفه اي) ارائه دهيم، اين توانائي يك فرد است. اما در مورد مطلب
آقاي نعمتي شهاب عزيز، چند نكته هم دارم:
– نكته اولم اين است كه بيائيم يك معادل خوبي براي فريلنسر پيدا كنيم و فارسي را پاس بداريم. شك ندارم كه ميشود لغتي كه بتوان ارتباط بهتري با آن برقرار كرد، يافت.
– يك نكته ديگر هم دارم كه به نظرم “عادلانه” كلمه خيلي بزرگ و خطرناكي است. بايد با هم (من و كارفرمايم) در مورد اين كلمه به درك و تعريف مشتركي برسيم، وگرنه ممكن است آنچه او عادلانه ميداند، از نظر من ظالمانه باشد و برعكس. اگر دقت كرده باشيد، در قراردادهاي بزرگ بخشي به عنوان تعاريف هست، خوب است آن را براي خودمان داشته باشيم. از نظر من بزرگترين مشكل زماني است كه من و مشتري در خاتمه يك كار، ديگر نخواهيم با هم كار كنيم، يا حتي نخواهيم سر بر بدن طرف مقابل باشد. اين خيلي بد است، اما خبر خوب آنكه اين مشكل را ميتوان با كمي درايت در فاز شروع، حل كرد.
– نكته بعدي در مورد روشهاي آقاي شهاب عزيز، با كمال احترام به ايشان و تحليلشان اين است كه جاي “برد” طرف مقابل در اين تحليلها خالي است. من زماني ميتوانم كار را بگيرم، (هدف اصلي به نظر گرفتن كار است) كه براي طرف مقابلم هم شرايط برنده بودن را فراهم كنم. “او چرا بايد كارش را به من بدهد؟”
از تخصص و تعهد كه بگذريم و فكر كنيم كه اينها حاصل بوده كه طرف سراغ من آمده، اما مسائل مالي هم مهم هستند، خصوصاً در اين شرايط سخت اقتصادي.
من در اين شرايط طرفدار سيستم مذاكره باز هستم، يعني مربوط كردن حق الزحمه من به كل حق الزحمه قرارداد. (كه البته هميشه شدني نيست، مگر وقتي كه من در پروژه اي براي شركتي كار كنم). در اين شرايط معمولاً هزينه كارشناسي پروژه، در حدود حاصل تقسيم كل قرارداد به عددي بين ۲ تا ۳ است. تعجب نكنيد، اين كاهش بزرگ بابت هزينه هاي بيمه و ماليات و بازاريابي و … و تعهد شركت تا مدتها نسبت به پروژه است.
اگر اين كار مربوط به يك قرارداد نباشد،بايد به دنبال نقطه “برد-برد” باشيم، كه آقاي شهاب عزيز چند روش براي آن ارائه كرده اند.
راستش من در جوامعي مثل خودمان خيلي به اينكه نهادي بيايد و حدود حق الزحمه اي معين كند،اعتقاد ندارم، چون تمام شرايط كار را نميشود در يك رقم خلاصه كرد و گاهي اين رقم مانع توافق ميشود و براي طرفين تصويري از شرايط “برد-برد” درست ميكند كه واقعي نيست و “معامله” بيخودري بر هم ميخورد.
– نكته ديگر در مورد مراجع براي داشتن يك برآورد از حق الزحمه خودمان است. من فكر ميكنم يك فردي كه به صورت آزاد با سازماني كار ميكند،ابتدا بايد شرايط خودش را “حضرت عباسي” ارزيابي كند:
- من چقدر سابقه كار دارم؟ و اين پروژه چقدر براي من در اين رابطه مهم است؟
- من چقدر سرم شلوغ است و كار دارم، يا بيكارم و نياز به درآمد دارم؟
- من چقدر در اين كار خواهم آموخت؟
- من براي انجام اين كار چقدر ابزارهاي آماده دارم؟
و سوالات ديگري كه من را به يك ارزيابي منصفانه از شرايط نزديك ميكند و به من نشان ميدهد كه چقدر قدرت چانه زني دارم؟ سليقه من اين است كه در اين مورد با اشاره اي به اين اطلاعات، از طرف مقابل در مورد پيشنهادش بپرسم. احتمالاً او به عنوان يك شركت ايده اي خواهد داشت. خوب است كه من آن ايده را بدانم.
– برخي هزينه ها گم شده هستند و به حساب آورده نميشوند، كه البته آقاي شهاب به آنها اشاره كرده اند، اما معمولاً اينها را كم اهميت ميشمريم و سبب آزارمان ميشود، ما هم كه نميتوانيم كار را انجام دهيم، سبب آزار طرف ماقبلمان ميشويم و ….
مثلاً هزينه و زمان اياب و ذهاب، به خصوص در اين ترافيك تهران خيلي مهم است. تعداد جلسات هم مهم است.
هر قدر بتوانيم حق الزحمه مان را ريز كنيم، از اختلاف و ناراحتي در ادامه كار، كاسته ميشود. مثلاًخوب است براي طرفتان روشن كنيد كه “من در مقابل اين حق الزحمه، با شما اين قدر جلسه خواهم داشت و به سوالات شما جواب خواهم داد، اما بعد از آن حضور در جلسات هزينه خواهد داشت.”
بسياري از مشتريان در مقابل اين جمله، ممكن است منصرف شوند، يا شما را فردي فرصت طلب يا سودجو يا پررو ارزيابي كنند. پس بايد اين حرفها را با مقدمه اي منطقي برايشان توضيح دهيد، حتي ميتوانيد تعداد جلسات را به آنها محول نمائيد. اما روشن باشد كه بعداً محل اختلاف نشود.
– يكي ديگر از مواردي كه بايد در برآورد به آن توجه كنيم و در توافق آن را روشن كنيم، خروجيهاي كار است. خروجي ها بايد به صورت كمي روشن باشند. محول كردن اين خروجي ها به برداشت و شعور طرف مقابل و بديهي شمردن آنها،معمولاً باعث اختلاف ميشود. من هميشه به دوستاني كه با هم كار ميكنيم ميگويم كه به هر رابطه دوستانه اي، اگر يك قانون نوشته حاكم باشد، سبب بقاي آن دوستي ميشود. و به اين اعتقاد دارم.
خروجي ها را مشخص كنيد و براي تهيه آن خروجي ها، برآورد داشته باشيد و آن را به كارفرما ارائه كنيد. شايد او راههاي ارزانتري براي تهيه خروجي داشته باشد. مثلاً شايد او بتواند گزارشها را ارزانتر چاپ كند و از اين صرفه جوئي كه به نفع شما هم هست، خوشحال شود.
– داشتن يك آناليز قيمت، كه در آن هر قدر ممكن باشد به جزئيات پرداخته شده باشد، مثلاً در يك اكسل ساده، خيلي مفيد استف كه به نظرم چند جنبه از اين فايده از بقيه مهم تر است:
- طرف شما هم متوجه دقت شما ميشود و مايل ميشود كه كارش را به چنين آدم منظمي بدهد، اما اگر آناليزتان غير منطقي و آشفته باشد،نتيجه عكس خواهد بود.
- طرف شما متوجه ميشود كه تمام اين مبلغ به جيب شما نميرود، شما هم هزينه داريد.
- اگر خداي نكرده اختلافي بروز كرد، با مراجعه به آنا ليز قيمت، ميتوان راه مناسبي براي حل آن يافت.
- و شايد از همه مهمتر، طرف شما ديگر تن به قيمتهاي پرت و بسيار پائين نخواهد داد،چون ميفهمد كه كارش با زير اين قيمت، قابل انجام نيست!
– برنامه زماني هم خيلي مهم است. براي خودتان و براي طرف مقابلتان،داشتن يك برنامه زماني مهم است. چقدر طول ميشكد كه شما كار را انجام دهيد و تعهدات طرفين در آن بازه چيست؟
طرف شما بايد بداند كه در زمان انجام كار بايد چه اطلاعاتي را در چه زماني به شما بدهد. اين به او ديد ميدهد و به شما آرامش. پس از اين امكان استفاده كنيد.
– اما اينها همه حاشيه بود. به نظرم مهم ترين عامل اين است كه شما چقدر قدرت چانه زني داريد؟ يعني اصلاً شما جز اينكه اين كار را به قيمت معين شده بگيريد، گزينه ديگري هم داريد؟
بگذاريد يك مثال خارج از عرف بزنم. مثلاً فرض كنيد كه آقاي استيو جابز مرحوم، از شما ميخواهد كه كاري را برايش با هزار تومان انجام دهيد. آيا شما در اين شرايط به مبلغ فكر ميكنيد؟ يا تمام فكر و ذكرتان اين است كه كار را بگيريد؟ به نظرم حالت دوم صادق باشد.
قصدم اين است كه بگويم يك ضريب كاهشي هم هميشه هست. آن ضريب را براي خودتان داشته باشيد و در پيشنهادتان به مشتري منظور كنيد. سليقه من اين است كه اين ضريب را هميشه به مشتري ام اعلام ميكنم. اين خوب است كه مشتري من بداند كه من از كار كردن بااو لذت ميبرم و براي آن ارزشي قائل شده ام.
– يك ضريب ديگر هم هست. آن هم ميزان مشكلاتي است كه در كاركردن با اين مشتري “حدس ميزنيد” با آن مواجه خواهيد شد. براي اين مشكلات كه هزينه بر هم خواهند بود، بايد برآوردي داشته باشيد: احتما تغيير، جلسات متعدد، و مواردي مانند اين، از اين مشكلات هزينه بر هستند.
در خاتمه اينكه هر وقت فكر كرديد سر طرف مقابلتان، خواسته يا ناخواسته، كلاه گذاشته ايد، مطمئن باشيد كه اين قرارداد به سرانجام خوبي نخواهد رسيد.
در زماني كه پيشنهادتان حاضر شد، چند لحظه تمركز كنيد،خودتان را جاي طرف مقابلتان بگذاريد، با انصاف و دقت، ببينيد از پيشنهاد شما خرسند است؟ آيا در پيشنهاد شما منافع او منظور شده است؟ آيا براي ادعاهاي احتمال او فكري و جوابي داريد؟ اگر اينطور بود، پيشنهاد را ارائه كنيد و از آن دفاع كنيد، اگر شد، كه حتماً كار خوبي است، اگر هم مورد قبول واقع نشد و كماكان فكر كرديد كه تمام نكات را در آن ديده بوديد، خوشحال باشيد، چون از يك كار دردسر ساز و جانكاه، نجات پيدا كرده ايد.
اما در پايان، اگر شما يك D هستيد،بدانيد كه بعيد است شما پيشنهادتان را براي برنده بودن طرف هم ديده باشيد،باز هم آن را مرور كنيد.
اگر يك C يا S هستيد،كمي عجله كنيد،شما تمام دنيا را براي ارائه پيشنهادتان، زمان نداريد.
و اگر يك I هستيد،بدانيد كه شما بايد اين كار را روزي انجام دهيد، به انجام دادن آن، به دشواريهاي آن و مواردي مثل آن خوب فكر كنيد.
سربلند باشيد.
سلام
بحث های برد- برد و نوع نگاه به قرارداد نکات خیلی خوبی بود. بابت این مطلب خوب تشکر می کنم.
ممنون كه خوانديد و مشاركت كرديد.
سربلند باشيد
من معمولا واژه برنامه نویس آزاد رو به کار می برم، ولی خب خیلی محدود شده هست!
انتخاب خوبي است،ممنون. من داشتم به “برنامه نويس مستقل” فكر ميكردم، اما هر كدام اشكالاتي دارد.
سربلند باشيد