انواع همدلی و انتقالِ همدلی
همدلی، یکی از نشانه های درک متقابل است. بروز همدلی و درک آن توسطِ مخاطب، کمک میکند که ارتباط بهتری میان طرفین شکل بگیرد و این همدلی است که در توازن با سختگیری (به مفهوم پاسخگو نمودن) اثربخشی مدیریت را بالا میبرد.
خانم کیم اسکات هم در کتابِ عالیِ “صراحت تمام عیار” به همدلی تحت عنوان توجهِ شخصی (ترجمهی Caring Personally) اشاره میکند. اما اینکه شما حس کنید همدلی میکنید مهم نیست، مهمتر آن است که مخاطبِ شما، این حس همدلی را درک کند.
در این مسیر، سه سطح از همدلی قابل تعریف است:
- سطح 1: تشخیص نشانه های ناراحتی و آزردگی در فرد.
در این سطح، شما تشخیص میدهید که فرد آزرده است، اما علت آن را درک نمیکنید. ممکن است علت را بدانید، اما درک نکنید که این رویداد، چرا میتواند اسباب آزردگی یک فرد بشود، یا در مورد بروز آزردگی ناشی از آن رویداد، یا میزان آزردگی با فرد، اتفاق نظر نداشته باشید. در این شرایط، کمتر ممکن است که فرد در عین اظهار همدردی از سوی شما، همدلی از سوی شما را درک کند.
ممکن است شما بگوئید: متوجه شدم که ناراحت شدی، متوجه هستم که آزرده شدی، اما واقعا به نظرت این اتفاق ارزش این حجم از ناراحتی را دارد؟ شما در این حالت، سطح هیجاناتی که به فرد دست داده را درک نمیکنید و به عبارتی هیجاناتِ او را زیرِ سوال میبرید. این سبب میشود که فرد از شما ناامید شده و از ادامه گفتگو با شما منصرف شود.
- سطح 2: حس و هیجانِ دست داده به فرد را درک میکنید.
در این شرایط، شما حس و هیجانی که به فرد دست داده را هم درک میکنید، فکر میکنید که اگر شما هم جای او بودید همین حس را تجربه میکردید، یا میتوانید حس و هیجان او را درک کنید، میدانید که او اکنون چقدر عصبانی یا غمگین یا خوشحال است. گرچه ممکن است این سطح از هیجان در همان رویداد به شما واقعا دست ندهد، اما میتوانید از چشم او به دنیا و وقایع نگاه کنید، با او همدردی میکنید و درک خوبی در نوع، عمق و علتِ هیجاناتی که تجربه میکند، دارید.
- سطح 3: برای خروج فرد از این شرایط، اقدام میکنید.
تا سطح قبلی شما در سطح درک، همراهی کرده اید اما اقدامی نکرده اید که فرد بتواند از این هیجانات عبور کند. در این سطح شما فعالانه اقدامی میکنید که حال فرد بهتر شود و این تجربه هیجانی را پشت سر بگذارد یا به سطح مناسب برگردد. این اقدامات، کمتر باید شکل نصیحت و دلداری داشته باشند و بهتر است از جنس کمک به تفکر مناسب تر یا مدیریت تفکراتی باشد که منجر به این هیجانات شده اند.
در پایان سطح 3 است که فرد همدلی شما را درک میکند و میپذیرد و چون به او توجهی فردی دارید، کم کم اعتماد میان شما شکل میگیرد و در پی آن ظرفیتی ایجاد میشود که فرد در شرایط دیگر هم توصیه ها و گزینه های شما را میپذیرد.
همدلی یکی از ویژگیهای رهبران است، اما مشروط بر اینکه همدلی منجر به چشم پوشی از پاسخگوئی نشود. نادیده گرفتنِ ضرورت پاسخگوئی، همدلی نیست، قرار دادن فرد در سراشیبی است. میتوان همدل بود، اما پاسخگوئی طلب کرد. این یک مهارت است که با آگاهی و تمرین بدست میاید.
برای درک بهتر از این ترکیب متوازن، پیشنهاد میکنم کتاب “صراحت تمام عیار” را مطالعه کنید.
تجربه شما، چه وقتی با شما همدلی شد و چه زمانی که با دیگران همدلی کردید، چیست؟
اگر مایل بودید، تجربه خود را به اشتراک بگذارید تا با هم و از هم بیاموزیم.
سربلند باشید