مدیران خوش طینت
بسیارند مدیرانی که به لحاظ خوش طینتی به گونه ای با کارکنان رفتار میکنند که گاهی موجب اعتراض همکاران یا سایر شرکا میشود. اینها معمولاً به بی لیاقتی، حتی بی عرضگی و بعضی اوقات ضعف متهم میشوند، اما واقعاً مدیر همیشه باید خشن و تند باشد؟
بسیارند مدیرانی که به لحاظ خوش طینتی به گونه ای با کارکنان رفتار میکنند
که گاهی موجب اعتراض همکاران یا سایر شرکا میشود. اینها معمولاً به بی
لیاقتی، حتی بی عرضگی و بعضی اوقات ضعف متهم میشوند، اما واقعاً مدیر همیشه
باید خشن و تند باشد؟
جواب این سوال منفی است. هر کس با ابزاری مدیریت میکند، که مهمترین عامل در انتخاب ابزار همان شاخصه های رفتاری مدیر است. این مدیر با انتخاب این شیوه، در واقع ساز و کار و فرهنگی را در سازمان جاری میکند و به آن روش به اهدافش میرسد.
ابزار انتخاب شده هم در زمان رسیدن به اهداف، هم در کیفیت اهداف حاصله و هم در پایائی اهداف بدست آمده اثر دارد.
مدیری که D دارد معمولاً با القای ترس مدیریت میکند، همه از او میترسند و چون میترسند حرفش را اجرا میکنند. این مدیران معمولاً وقتی نیستند، سازمان درست کار نمیکند و شرکتهای آنها شرکتهای یک نفره است. اینها روزی خسته میشوند و آ»چه فکر میکردند سازمان است هم دیگر بعد از آنها باقی نخواهد ماند.
کارکنان خیلی دوست دارند که این مدیران را خجالت زده کنند، نشان دهند که آنها اشتباه میکرده اند و برای این کار ممکن است اقدامات خشنی بروز دهند، مثلاً یک باره و بدون اطلاع سازمان را ترک کنند.
مدیری که با I مدیریت میکند، معمولاً بیشتر به فکر کارکنان و جنبه های انسانی کار است تا حصول نتایج ملموس، کلیت کار را نگاه میکند و البته بسیار متوقع است. اگر به حرفش توجه نشود، خیلی می رنجد.
مدیری S با برنامه ریزی مدیریت میکند، روش آهسته و پیوسته را دوست دارد، از تغییر خوشش نمیآید و در مقابل آن با استدلال مقاومت میکند. این مدیران خیلی کینه های عمیقی به دل میگیرند. جمله معروف در مورد آنها این است که ممکن است ببخشد، اما فراموش نمیکند.
مدیر C با قانون و بخشنامه مدیریت میکند، ایراد میگیرد، منتقد است اما در درگیریها و اختلاف نظرها به قانون سازمان متوسل میشود.
حالا خوب است که برای این شیوه مدیریتی ساز و کار مناسب هم ایجاد شود. اگرنه، مدیر با شکست مواجه میشود و بدتر از همه این است که کسی بخواهد در کنار روش او، به عنوان اصلاح یا تکمیل از روشهای دیگری استفاده کند. به این ترتیب سازمان گیج خواهد شد که حتما بر عملکرد سازمانی اثر میگذارد.
مدیران خوش طینت را نباید متهم کرد، باید به آنها کمک کرد که کمتر احساسی و بیشتر منطقی فکر کنند و عواقب اقدامات احساسی را به آنها متذکر شد. تصمیمهای سخت در مورد افراد را نباید از این مدیرها خواست و بهتر است در این زمینه بخش یا مدیر دیگری قبول مسئولیت کند.
سربلند باشید