نقش هر تیپ رفتاری در سازمان
قبلاً بارها گفتیم که هر کاری توسط هر کسی در سازمان قابل انجام است، اما به شیوه های مختلف. باز هم اشاره کردیم که هیچ تیپ رفتاری ای بد، یا خوب نیست، مسئله این است که شاخصه های رفتاری اش، چقدر با نیاز ما در هر سِمَت سازگار است.
فکر کنم این را هم گفته ام که در سازمانهائی که با مدل DISC آشنائی داشته اند، این تصور نمیدانم از کجا القا شده که فقط High D ها به درد میخورند، یا به قول خودشان فقط اینها مدیر هستند. این تصور هم صحیح نیست.
پس باید دید که هر تیپ رفتاری در سازمان چه میکند؟
قبلاً بارها گفتیم که هر کاری توسط هر کسی در سازمان قابل انجام است، اما
به شیوه های مختلف. باز هم اشاره کردیم که هیچ تیپ رفتاری ای بد، یا خوب
نیست، مسئله این است که شاخصه های رفتاری اش، چقدر با نیاز ما در هر سِمَت
سازگار است.
فکر کنم این را هم گفته ام که در
سازمانهائی که با مدل DISC آشنائی داشته اند، این تصور نمیدانم از کجا القا
شده که فقط High D ها به درد میخورند، یا به قول خودشان فقط اینها مدیر
هستند. این تصور هم صحیح نیست.
پس باید دید که هر تیپ رفتاری در سازمان چه میکند؟ در این مطلب به اختصار میخواهیم به این مسئله بپردازیم.
High D ها سازمان را هل میدهند، یا میکشند. به سوی نتیجه نهائی میرانند. اما بدون توجه کافی به عواقب این هل دادن یا کشیدن. بدون آنکه برایشان مهم باشد که این فرآیند چه بر سر کیفیت، آدمها، مسائل فنی و چون اینها می آورد. که این کم توجهی میتواند عواقب سختی داشته باشد.
High I ها وظیفه رسیدگی به آدمها را باید بر عهده داشته باشند. مسائل روابط عمومی، انگیزش، شنیدن دردد دلها و انتقادها و … یعنی یک High I میتواند مشکلاتی را که احیاناً یک High I در بخش روابط و مسائل انسانی به وجود آورده، حل و فصل کند.
High S ها وظیفه تجزیه و تحلیل را بر عهده دارند. اینها با تغییر میانه خوبی ندارند، اهل شنیدن هستند و تمام وقایع را تجزیه و تحلیل میکنند. اما به زمان احتیاج دارند. نباید به عجله واداشته شوند. اینها میتوانند به مدیران هشدار دهند که چه عواقبی در انتظارشان است. به حرفهایشان گوش دهید.
High C ها کسانی هستند که کنترل کیفیت و رعایت قانون را مورد توجه قرار میدهند. آنها دقت میکنند که کار بی خطا انجام شود، به تمام جزئیات دقت میکنند. از اقدامات شتابزده ای که High D ها میکنند، و از حرف های زیادی که High I ها میزنند، چندان دل خوشی ندارند. گزارشهای مکتوب میدهند و همه چیز را با دلیل و مدرک ارائه میدهند.
خوب حالا شما بگوئید که سازمان به کدام یک از اینها، البته هر یک در جای خود، نیاز ندارد؟
سازمانی که در اختیار فقط یکی از این تیپهای رفتاری باشد، باید منتظر عواقب سختی باشد.
گوناگونی افراد را باور کنیم، سعی کنیم آن را درک کنیم و از این تفاوت در راستای منافع سازمان و راحتی همکارانمان استفاده کنیم.
سربلند باشید.
بعد از تحریر: حدس میزنید هر کدام از این گروهها از چه چیزی واهمه دارند، با چه فاکتوری انگیزه می یابند؟ در چه زمینه هائی به راهنمائی و نصیحت نیاز دارند؟
این اطلاعات است که Coach ها را در کارشان کمک میکند.
باز هم سربلند باشید.