به کارگیری القاب : احترام یا توهین؟
فرهنگی در تعاملات ما، به خصوص در فضای مجازی شکل گرفته و رو به توسعه است که برای احترام گذاشتن به افراد، آنها را به القابی ملقب و خطاب میکنیم که بار معنائی زیادی دارند. القابی مانند استاد، یا دکتر، این روزها با ملاحظه کمتر به کار میروند و این یک عارضه است.احترام گذاشتن همیشه در فرهنگ ما بوده است، همیشه آموخته ایم که به بزرگتر باید احترام بگذاریم. این یک فرهنگ خوب و پسندیده است. اما اجرای آن همیشه درست انجام نمیشود. مثلاً برای احترام به مویی سپید، فرد را استاد خطاب میکنیم. یا بسیار دیده ایم و احتمالاً دیده اید که فردی را که در حوزه ای اظهار نظر میکند و احیاناً چند یا چندین کتاب هم مطالعه کرده است، دکتر خطاب میکنیم.
این القاب را ما معمولاً از سر احترام استفاده میکنیم، اما این کاربرد نه چندان به جا، رفته رفته توسعه می یابد و آن فرد خود نیز به این باور میرسد که میتواند همه جا و در مورد همه چیز، شاید کمی بی مملاحظه تر، اظهار نظر کند.
یادم هست روزگاری در یک سازمان کارگاهی آموزشی برگزار شده بود. با دوستی که مسئول برگزاری بود، صحبت میکردم. پرسیدم این کارگاه را به چه کسی محول کرده اید. گفت آقای دکتر ….. گفتم ایشان که دکتر نیستند، ایشان مدرک کارشناسی …… دارند. دوست من بسیار آزرده با آن آقای دکتر تماس گرفت و پرسید که مگر شما دکترا ندارید؟ آن دوست گفت، ندارم و هرگز هم ادعا نکرده ام، اما افواهی به من دکتر میگویند و من هم تا مدتی مقابله کردم و پس از آن موضوع را رها کردم. شما میتوانستید از من بپرسید تا بگویم!
یا در سازمانهایی که ریشه در کارهای فنی و مهندسی دارند، هر کس را که میخواهند محترم دارند و بالا ببرند، آقای مهندس خطاب میکنند. دوستی در یکی از این سازمانها میگفت من از دوران تحصیل دوست نداشتم مهندس شوم و با چشم باز علوم انسانی را محور تحصیلات خود قرار داده ام. حالا مهندس خطاب شدن برایم نوعی توهین است، اما مقاومت گویا سودی ندارد.
ما القاب خوبی در زبان شیرین فارسی داریم. میتوانیم از بزرگوار، ارجمند، یا اگر اصرار به بار علمی فرد داشته باشیم، مثلاً فرهیخته را استفاده کنیم. استادی سمت والائی است، چه به لحاظ دانشی و چه از دیدگاه منشی. خیلی زیاد نیستند کسانی که این لقب را بتوانند قبول کنند، ما در باوراندن این تناسب نقش نداشته باشیم، بگذاریم زمان و موقعیتهای مختلف نشان دهند که استاد کیست؟
به نظرم میتوان سند مختصری تهیه کرد که در آن به همکاران جوان تر در سازمان یا محیطهای اجتماعی نشان داده شده باشد که چطور و کجا از القاب استفاده کنند. نمونه این سند را در سازمانهای هندی دیده ایم و شما هم لابد دیده اید. این دستور العملها گرچه ساده و به نظر پیش پا افتاده میرسند، اما میتوانند از خطاهای آتی که ممکن است عواقب نامطلوب داشته باشند، جلوگیری کنند.
بیائید هر کس را به لقب مناسب بنامیم، فراتر رفتن از جناب آقا و سرکار خانم را برای خودمان خیلی ساده نکنیم. ممکن است فردی نسبت به من و شما سمت پیش کسوتی داشته باشد، اما تخصیص لقبی مانند استادی به این فرد آن هم در تعاملات جمعی، شاید مفهومی را متبادر کند که چندان درست نباشد. القاب را با ملاحظه استفاده کنیم.
به این ترتیب به نظرم اساتید واقعی والاتر و بالاتر خواهند رفت، جائی که واقعاً شایسته آنهاست، در اوج.
نظر شما در مورد استفاده از القاب در تعاملات حرفه ای چیست؟
سربلند باشید
سلام و صبح بخیر ، بسیار عالی مثل همیشه .
معضل از آنجائی شروع میشود که خیلی از سروران اصرار به این دارند که با لقب دکتر و مهندس خطاب شوند ، صرفنظر از اینکه برخی اوقات همه ما میدانیم که آن مدرک را ندارند ، ولی اگر کسی (حتی تازه واردان ) از این القاب استفاده نکند ، مورد غضب قرار میگیرد .
ارادتمند و آرزوی توفیق روزافزون
سلام
از لطف شما متشکرم.
به نظرم میتوانیم از جایی مثلا شبکه های اجتماعی شروع کنیم و در استفاده از القاب وسواس بیشتری به خرج دهیم. باید از جایی شروع کنیم….
سربلند باشید
نکته قابل تاملی است.بجز مواردی که در متن بود ، القاب دیگری هم در جامعه رواج پیدا کرده که نمونه ش عنوان حاجی هست.هر کسی رو که باهاش مواجه میشی ، شما رو حاجی خطاب میکنه.
و اما در مورد استفاده از القاب ، عرض میکنم که ریشه این حرکت در بهم ریختگی وضعیت ادامه تحصیل نهفته است.کارمندی که تا دیروز با رتبه دیپلم تو اداره کار میکرد ، پس از گذراندن یکی دو ماه دوره مثلا تکمیلی مثلا لیسانس میگیره و انتظار داره که مهندس خطاب بشه.اگه نشه کار مردم رو راه نمیاندازه.
یا اینکه خیلی از مدرسینی که تو دانشگاهها تدریس میکنند ،کمترین دانش و سواد موضوعی را که تدریس میکنند ، دارا نیستند.اگه اونا استادند ، پس همه هم میتونن استاد باشن.
در کل کرامت علم و دانش بدلیل بهمریختگی نظام آموزشی ازبین رفته و طبیعی است که در این شرایط هر کسی ۴ تا ضرب المثل هم بیشتر بدونه ، مردم اونو دکتر یا مهندس صدا خواهند زد.
یک نمونه دیگرش در حوزه علمیه اتفاق افتاده.طلبه ای که هم درس حوزه خونده و هن چن واحد دانشگاهی پاس کرده ، معمولا با چندین عنوان ترکیبی مورد خطاب قرار میگیره و همین مدل برای مردم عادی ، بمثابه عادت در میاد و همه جا گیر میشه.
سلام
متاسفانه هر لقبی اعتباری را نشان دهد بی ملاحظه از آن استفاده میشود و این در هر جامعه ممکن است رخ دهد.
چقدر خوب است خودمان پیشگام شویم و نگذاریم ناخواسته وارد این بازی شویم.
سربلند باشید
سلام و احترامات،
بسیار خوب فرمودید. میخواهم این موضوع را ربط دهم با نوع مدیریت ژاپنی. در دنیا امروزه سه نوع مدیریت است که عبارتند از: مدیریت امریکائی (A)، مدیریت ژاپنی (J) و مدیریت (Z). مردمان کشور های آسیایی که بیشتر ازنوع مدیریت ژاپنی ها استفاده مینمایند، معمولا در محیط سازمانی و فراتر از آن که اجتماع است ارج گذاشتن و احترام نمودن را یک ارزش فرهنگی و اجتماعی میپندارند اما در کشور های امریکائی شاهد همچو مسئله به ندرت میتوان بود. حتی ما در افغانستان شاهد همچو مسئله هستیم به گونۀ مثال افراد کهن سال با وصف اینکه به ادای فریضۀ حج نرفته اند، اما یکتعداد آنها را به نام (حاجی صاحب) خطاب میکنند.
در پناه ایزد منان باشید.
بااحترام
احمد حامد از افغانستان
جناب احمد حاند عزیز
ممنون که اطلاع دادید این عارضه فراگیر است و امیدوارم همه در رفع آن به حد وسع خود بکوشیم.
سربلند باشید
جناب مهندس!
عالی بود.
سلام
ندانستم لقب مهندس چقدر طعنه بود و چقدر لطف :-)، در هر صورت از توجه شما سپاسگزارم
سربلند باشید
جناب آقای کمالیان گرامی، متن بسیار بجا و قابل تاملی رو قلم زدید. باز هم بحث فرهنگی در میان است. در اکثر کشورها دادن القاب دکتر، مهندس اصلا پسندیده نیست ولی در کشور ما امتیاز محسوب شده و در فرهنگ گنجانده شده است. اینکه فردی مدرک دکترا نداشته باشد و او را دکتر لقب دهند که بدتر…. بهترین راه ایجاد تغییرات فرهنگی است که به عقیده اینجانب این تغییرات با افزایش آگاهی، مطالعه و شرکت در مجامع فرهنگی قابل ارتقاء میباشد. متاسفانه در رسانه های گروهی، تکرار این القاب نوعی ارزش تلقی شده و بکار بردن آنها کاری ارزشی محسوب می شود. در تغییر فرهنگ، اقدام همگانی لازم است.
سلام و تشکر
به نظرم میتوانیم با رفتارمان نشان دهیم که ارج انسانها به چیزی فراتر از این القاب است. از جایی باید شروع کنیم تا این القاب به کسانی اطلاق شود که شایستگی داشته باشند.
سربلند باشید
در بسیاری از رسانه های حرفه ای دنیا، در هنگام مصاحبه یا معرفی افرادی که دکترا یا هر عنوان دیگری دارند، به ذکر جایگاه سازمانی بدون القاب بسنده می کنند.
و نیز مرسوم است که عنوان دکتر را تنها برای پزشکان به کار برند.
سلام
بنده نیز دیده ام که در ابتدا مدارک و جایگاه فرد را تعریف میکنند، سپس به دور از القاب مصاحبه میکنند یا فرد نظر خود را تبیین میکند.
در آموزه های دینی هم داریم که ببینید چه گفته میشود، نه اینکه که میگوید؟
از همراهی شما متشکرم
سربلند باشید
سلام. مطلب خواندنی ای بود.
علت این پدیده به راستی چیست؟ من بدون رو دربایستی چند فرضیه بر اساس مشاهدات پراکنده ام بیان می کنم:
-عقده حقارت کسانی که اصرار دارند دکتر و مهندس خطاب شوند
-تلاش کسانی که دیگران را بی جهت دکتر و مهندس خطاب می کنند برای به دست آوردن الطاف طرف مقابل و دستیابی به مزایای مختلف (همان چاپلوسی خودمان)
-حرکت تصنعی جامعه به سمت فرهنگ عملکرد گرا و دستاورد محور (“تصنعی” چون فقط بر ظواهر عملکرد تاکید می شود)
-دشواری شناختی پی بردن به ارزش و جایگاه فکری-اخلاقی انسانها و سادگی قضاوت بر اساس ظواهر
عارف عزیز، سلام
من دوست دارم کمی خوش بین تر باشم. نمونه های متعددی دیده ام که طرف مقابل هیچ قصد یا انگیزه ای برای هیچیک از مواردی که اشاره کرده اید و شاید گاهی یا بسیار هم وارد باشند، نداشته است.
به گمانم اینکه فرد بخواهد احترام بگذارد، اما نداند که چطور، یا ابزار بهتری نداشته باشد، یا اینکه دوستانی باشند که از عدم استفاده از القابشان آزرده شوند، وارد تر باشد.
اما نکته مهم به گمان بنده میتواند این باشد که همه ما، تک تک ما، به جا و به شیوه ای درست، عدم تناسب لقب را با وضعیت خودمان یادآور شویم و نگذاریم این فرهنگ، فارغ از انگیزه های آن، بیشتر اشاعه پیدا کند.
سربلند باشید
سلام .
تشدید این اشتباه هم می تواند از سوی مخاطب باشد و هم از سوی کسی که این فعل را انجام می دهد. یکی از اشتباهاتی که شاید مخاطب داشته باشد این است که باسواد بودن را با مدرک دکتری و مهندسی داشتن برابر می داند و برای اینکه به اطرافیان منتقل کند که خیلی باسواد است، از دکتر یا مهندس گفتن استقبال میکنید و اگر این کار را نکنند مورد غضب واقع می شوند چه برسد به کسی اصلا مدرک دکتری ندارد و چنین انتظاری را دارد.
نگاه شرکتهای ما به افرادی که یک مدرک صرف دکتری یا مهندسی دارند و توجه کمتری به تجربه ها دارند، زمینه را به گونه ای فراهم آورده است تا افرادی که چنین مدرکی ندارند به هر دری بزنند تا این القاب را کسب کنند.
دلیل دیگر شاید بده بستانهایی باشد که میان افراد وجود دارد تا دست به چنین کارهایی بزنند.
نکته آخر اینکه میزان تأثیرگذاری افراد و خلق ارزش آنها با لقب دکتر یا مهندس ایجاد نمی شود بلکه به چیزهای دیگر است که در فرایندهای همکاری مشخص می شود و وای به حال روزی که این القاب حمل کننده انتظارات نباشد.
سلام
امیدوارم مجموعه شرایط طوری شود که مخاطب و نه افراد هیچیک نیازی به توجه به چنین کارهایی نداشته باشند.
سربلند باشید
دوست عزیز به مطلب بسیار خوبی اشاره کردید. یادم هست چند وقت پیش از کسی شنیدم که یک هیات عالیرتبه علمی از ایران به استرالیا رفته بودند برای یک مبادله علمی. اول جلسه میگویند خودتان را معرفی کنید و میزبانها به احترام اول از هیات ایرانی میخواهند که اینکار را بکنند. بعد رئیس هیات ایرانی از جا بلند میشود و یکی یکی میگوید ایشان دکتر پرفسور فلان فلان استاد فلان دارای انقدر تالیف ، مقامهای علمی ، راهنمایی یک تن رساله و …. همینطور ادامه میدهد تا نفر آخر و با افتخار مینشیند بعد نفر آخر بلند میشود و میگوید البته ایشان استاد همه ماهستند و به خاطر فروتنی زیاد خود را معرفی نکردند. یک نطق غرا هم ایشان در وصف اوشان میگوید. بعد نوبت به هیات استرالیایی میرسد که با دهان باز و چشمان گرد شده همینطور همتایان ایرانی خود را نگاه میکردند. رئیس آنها هم میگوید من جک هستم، اینم جورجه، اونم فرنکه، اونم الیسونه، اون آخری هم کاترینه!
در بیشتر کشورهای پیشرفته که من سراغ دارم معرفی اول هر جلسه فقط ذکر نام است. حالا این جلسه میتواند مربوط به لوله کشان باشد یا مربوط به سران سه قوه مملکت و معاونینشان. به چشم دیده ام که نگهبان دم در، رییس بیمارستان Newton Wellesely ایالت ماساچوستز امریکا که از مهمترین بیمارستانهای دنیاست را به اسم کوچک خطاب کرد.
و اما علت. اگر بخواهم علت را بشکافم باید مثنوی هفتاد من بنویسم. ولی بطور خیلی خلاصه بگویم که به نظر من، کلیه آسیب های روانی و شخصیت را میتوان به یک قوم و یک ملت نسبت داد. مثلا میتوان گفت که ملت ایران به صورت تاریخی دچار PTSD است، به خاطر هزاران سال استبداد و سرکوب و ظلم و تحقیر. بنابراین یک ملت میتواند symptom های یک عارضه به صورت فرهنگ نشان دهد. از عوارض یکی خودمحوری است و دیگری نارسیسیزم…. سخن کوتاه کنم! :)
سلام
از توجه شما متشکرم.
نامیدن انسانها به نام کوچک، نشان از خیلی چیزها میتواند باشد، اما به نظرم قبل از همه تابع فرهنگ است. در فرهنگ ما به نظرم این رویه چندان پسندیده نیست. اگر استفاده بیش از حد از القاب ناپسند باشد، شاید نامیدن به نام کوچک نقطه مقابل آن باشد و شاید در یک فرهنگ هم تبیعیت از این رویه خیلی مناسب نباشد یا موانع دیگری ایجاد کند.
در فرهنگ ما نامیدن به نام کوچک (بر اساس برداشت فردی بنده) آن قدر که نشان از صمیمت یا افتادگی میتواند باشد، ممکن است حمل بر کاستی در احترام سازمانی هم بشود.
در مورد پیشینه و وجود عارضه هایی در سطح جامعه، گرچه احتمال آن هست، اما شاید اصرار بر وجود این عارضه یک تحقیق را طلب کند.
مثلاً به نظرم انتخابات ریاست جمهوری امریکا، که همه یکدیگر را به نام کوچک خطاب میکنند و شاید از دید گروهی از دوستان یک جامعه آزاد هم باشد (نمیدانم این برداشت درست است یا غلط، اطلاعات کافی ندارم)، نامزد پیشتاز حزب جمهوریخواه امروزه به عنوان یک نمونه بارز و بی بدیل خودشیفتگی (یا همان نارسیسیزم) معرفی میشود.
این مثل از آن باب عرض شد که شاید ارتباط این دو با هم، خیلی هم حکم و قابل دفاع نباشد.
سربلند باشید