آخرین دفعه کی بود؟

همه از تغییر تعریف میکنیم، خود را مشتاق بهتر شدن میدانیم، اما واقعاً اینطور هستیم؟ آیا حرفهای خود را مرور میکنیم؟ آیا کار جدیدی میکنیم؟

با طرف مقابل خود که نسبت به او یک داوری داریم، چه برخوردی میکنیم؟ آیا او را همیشه بدون آنکه اندکی و فقط اندکی به تلاشی که برای تغییر میکند، نگاه میکنیم؟ فرض کنید شما دوستی دارید که سالهاست فردی پرخاشگر یا بی منطق است. چند بار شده که تا به حال او را اینطور نبینید؟ مثلاً فکر کنید، شما را به خدا فکر کنید، بدون تعصب و با دقت فکر کنید، آخرین باری که خود شما از او یا از کس دیگری، عذر خواهی کرده اید و اشتباه خود را پذیرفته اید کی بوده است؟ راستی کی و در چه موردی بوده است؟

بیائید یک قلم و کاغذ بردارید، نام او را که ممکن است، دوست، همسر، پدر، برادر یا رئیس شما باشد، بالای برگه بنویسید.

موارد اختلاف نظرتان را با او بنویسید، خوب توضیح دهید، مثلاً در مورد یک آدرس پرسیدن یا در مورد انتخاب یک گزینه که با او اختلاف نظر داشته اید، بنویسید که چه شد؟ دقیق بنویسید، با تمام جزئیات. بعد این برگه را کنار بگذارید، اما فکر کردن به این موضوع را کنار نگذارید، به آن فکر کنید. شاید موقعیتهای دیگری هم به ذهنتان بیاید، آنها را هم بنویسید و شرح دهید. حوصله کنید و بنویسید.

بعد از چند روز به آن برگه نگاه کنید. ببینید خدا وکیلی در چند موقعیت شده که شما اشتباهی را پذیرفته باشید؟ او چطور؟ اگر همیشه او مقصر بوده است، اگر همیشه او محکوم است که بد است و پرخاشگر است، باور کنید که یک جای کار میلنگد.

اگر از او چیزی میخواهید و جرات ابرازش را ندارید، اگر از او میخواهید که چیز دیگری باشد و شما همان باشید که هستید، این شاید خودخواهی باشد.

راستی آخرین باری که کاری را برای اولین بار انجام دادید، کی بود؟ این را یادتان هست؟ یادتان هست که کی رویه ی همیشگی خود را تغییر دادید، بدون پیش داوری وارد یک موقعیت شدید و برخوردی تازه کردید، کی بود؟ اگر یادتان نیست، شاید شما هم مثل آن دوست، یا رئیس، نیازمند تغییر باشید. به این فکر کنید…

سربلند باشید