نسل عوض شده!؟
وقتي اين مطلب را خواندم خيلي به دلم نشست. چون اين بحثي است كه دائم با همه اطرافيان جوان تر، و از جمله فرزندانم داريم. هميشه در مقابل استدلالهاي من و هم نسلهايم و پيشنهادهايمان براي مشاركت بيشتر در ارتباطات، همه با اين جمله دفاع ميكنند كه “نسل عوض شده”.
من هم واقعاً نميفهمم كه اگر نسل عوض شده، يعني ديگر يك نامه نوشتن و دريافت جواب آن روزها طول نميكشد، اگر با انواع وسايل ارتباطي ميتواند فاصله ها را حس نكرد، بايد چه اثري داشته باشد؟ بايد نسل نو را كم ارتباط تر و تنها تر كند؟ يا برعكس بايد تعداد دوستان آنها را بيشتر و روابط را عميق تر و محكم تر؟
شما با اين مسئله مواجهيد؟ اما اين مسئله چه اثري در سازمانهاي ما دارد و خواهد داشت؟
وقتي اين مطلب
را خواندم خيلي به دلم نشست. چون اين بحثي است كه دائم با همه اطرافيان
جوان تر، و از جمله فرزندانم داريم. هميشه در مقابل استدلالهاي من و هم
نسلهايم و پيشنهادهايمان براي مشاركت بيشتر در ارتباطات، همه با اين جمله
دفاع ميكنند كه “نسل عوض شده”.
من
هم واقعاً نميفهمم كه اگر نسل عوض شده، يعني ديگر يك نامه نوشتن و دريافت
جواب آن روزها طول نميكشد، اگر با انواع وسايل ارتباطي ميتواند فاصله ها را
حس نكرد، بايد چه اثري داشته باشد؟ بايد نسل نو را كم ارتباط تر و تنها تر
كند؟ يا برعكس بايد تعداد دوستان آنها را بيشتر و روابط را عميق تر و محكم
تر؟
شما با اين مسئله مواجهيد؟ اما اين مسئله چه اثري در سازمانهاي ما دارد و خواهد داشت؟
در گپي كه در برنامه تدبير با آقاي دكتر باراندوست داشتيم، هم اين موضوع مطرح شد. جوانان ما به اين سمت ميروند كه ايجاد ارتباط مفيد بر اساس يك رابطه معمولي چه سودي دارد؟ آنها دارند باور ميكنند كه ارتباط از طريق شبكه هاي اجتماعي و پيامك همان كار ارتباطات نسل قبل را ميكند.
آيا اين درست است؟ آيا به اين ترتيب كسي ميتواند هنر تعامل را بياموزد؟ اين فر ميتواند مديري براي سازماني شود؟ به نظرم هيچگاه دامنه فناوري تا آنجا نميرود كه ارتباطات انساني حذف شود، اقلاً در دوره عمر ما بعيد است كه چنين شود.
اما حذف شدن ارتباطات چه بر سر سازمانهاي ما خواهد آورد؟ اين پديده سازمانهاي نسل بعدي را تبديل به مجمع الجزايري ميكند كه هيچكس نميتواند با ديگران، براي رسيدن به نتيجه مشترك، تعامل كند. سازمانهائي پر از تنش، پر از سوء تفاهم، كه هيچكس هم بلد نيست وارد اين ميدان شود و دور يك ميز با ديگران به بررسي و ريشه يابي مشكلا بپردازد.
وقتي شما معملمتان يا يكي از كاركنان مدرسه يا دانشگاهتان را در خيابان ميبينيد، و با خوتان ميگوئيد “برم بگم سلام كه چي بشه” اين يعني دايره ارتباطاتتان را بسته تر كرده ايد. اين جوان بايد چند سال ديگر با همين فرد همكار شود. آيا آن موقع ميتواند با او و امثال او رابطه برقرار كند؟ تعامل كند؟ تعاملي مشترك براي رسيدن به اهداف سازماني مشترك؟ خيلي بعيد است.
بله، من هم موافقم كه نسل عوض شده. اما اين نسل جديد براي دوره كاري خود چه برنامه اي دارد؟ مذاكره با همكاران از طريق چت؟ و پيامك؟ آيا اين نسل نميخواهد باور كند كه تا ابد، يك دست صدا ندارد؟ يا باورش اين است كه شركتهاي يك نفره و متعدد كارهاي آينده را انجام خواهند داد؟
هر نسلي آفتي دارد، و آنها كه گرفتار آن آفت نشوند، موفق ها و سرشناسان آن نسل خواهند بود. آيا اين عدم ارتباط، اينكه دو همكلاسي بلد نيستند با هم دوست باشند و دوست بمانند و به درد هم بخورند و حتي بلد نيستند با هم دعوا كنند،آيا اين نميتواند آفت اين نسل باشد؟
به نظرم دوستان جوان تر،بايد كمي به عواقب شيوه هاي رفتاري كه انتخاب ميكنند، فكر كنند، راجع به آن بنويسند،بحث كنند،از آن دفاع كنند،عواقب آن را ترسيم كنند، تا بتوانند در آينده خودشان نقش بازي كنند. به راستي، ميخواهم بدانم كساني كه صدها دوست در شبكه هاي اجتماعي دارند، با چند نفر از آنها ارتباطي در حد هر هفته يك تماس تلفني دارند؟ اگر خداي ناكرده روزي در جائي گرفتاري پيدا كنند، چند نفر از آنها را ميتوانند به كمك بخوانند؟
آيا يك تغيير status براي فراخواني دوستان به كمك كافي است؟ آيا Like كردن مطالب ما توسط دوستان،نشانه اي از استحكام رابطه ما هست؟ آيا ما با اين ابزارها، آماده ساختن فردا هستيم؟ آيا آماده هستيم كه پستهاي مديريتي را از نسل قبلي تحويل بگيريم؟
آنچه گفتم،نصيحت نبود، سوال بود. ميخواهم واقعاً بدانم كه برنامه نسل بعدي براي سازمانها چيست؟ چه مدلي بر اين شيوه رفتاري (محدود، و عمدتاً از دور) ميتوان ساخت كه سازمانها را اداره كند؟
خواهيد ديد كه آينده خيلي نزديك تر از آن است كه فكر ميكنيد، و متاسفانه خيلي زود، دير ميشود.
سربلند باشيد
مطلب بسیار خوب و آموزنده ای بود و به نظر من به جنبه جدیدی از تاثیر فنآوری در فضای کسب و کار پرداخته بود.
در حاشیه: جناب کمالیان، متاسفانه کل مطالب شما از طریق فید وبلاگ قابل خواندن نیست و فقط بخش ابتدایی هر نوشته آورده می شود. بدین ترتیب بازدید مطالبتان ممکن است در بلند مدت افت کند. در صورتیکه صلاح می دانید نحوه انتشار مطالب را اصلاح کنید تا همه نوشته از طریق فید و ابزارهایی نظیر گودر یا گوگل پلاس قابل خواندن باشد.
با تشکر
جناب آقای واحد، خوشحالم که مطلب برای شما هم جالب بود. این مسئله خیلی برای سازمانها مفید است. یک مدیر چهل و چند ساله با یک تفکرات خاص، باید با یک کارشناس جوان بیستو چند ساله تعامل کند که نمیتوانند. این خیلی مشکل ایجاد میکند. البته به نظرم شما هنوز تا رسیدن به اینکه فرزندانی در این سن و سال داشته باشید فرصت کافی برای تعمق و ÷رداختن به مسئله داشته باشید 🙂 جوانی همه جور حسن دارد.
در مورد اشکال حاشیه ای که فرمودید، به نظرم بلاگفا فقط بخش اول را در فید قرار میدهد. اگر تمام مطلب را در بخش اول بگذارم صفحه خیلی طولانی میشود. امیدوارم با کمک شما راهی برای آن پیدا شود.
باز هم ممنونم
سربلند باشید